تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است پس حسینیه ی ما صحن و سرای حسن است نهضت کرببلا تحت لوای حسن است گریه ی این دهه روزیش به پای حسن است کربلا آمده اند این دو به امضای حسن هرچه داریم به قربان پسرهای حسن نوبت نوکری ساحت عبدالله …
ادامه مطلبقسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم ۹۶_حاج محمود کریمی
دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیه قرآن دو یوسف نه، دو اسماعیل …
ادامه مطلبحضرت رقیه(س)/با این پر شکسته کبوتر نمی شود
حضرت رقیه(س)-شهادت با این پر شکسته کبوتر نمی شود بی یاد مرگ هرشب او سر نمی شود کم سو شده ست چشم ورم کرده اش ولی با روضه ی کنیز … برابر نمی شود دستی کشید زیر گلو گفت با خودش این جای زخم تیزی خنجر نمی شود “گفتند دختر …
ادامه مطلبحضرت رقیه(س)- همه شادند دخترت گریان همه خوابند دخترت بیدار
حضرت رقیه(س)-شهادت همه شادند دخترت گریان همه خوابند دخترت بیدار خیلی امروز مردم این شهر دادنم با نگاهشان آزار دخترت را ببر به همراهت خسته از دست روزگار شده یا که تشخیص تو شده مشکل یا دو چشم رقیه تار شده گر به دور سرت نمی گردم پر …
ادامه مطلبامام زمان(عج)-مناجات محرمی
امام زمان(عج)-مناجات محرمی –شب دوم محرم چه می شود که سرانجام، آن زمان برسد و قطره نیز به دریای بیکران برسد محرم است بیا تا که چشم مرده ما برای گریه در این روضه ها به جان برسد چقدر نزد تو با آبروست دستی که برای خرجی این ماه بر …
ادامه مطلبامام زمان(عج)-مناجات محرمی/چشمِ تو دنبالِ خود چشمانِ ما را می کِشد
امام زمان(عج)-مناجات محرمی چشمِ تو دنبالِ خود چشمانِ ما را می کِشد منتِ این اشکها را لطفِ آقا می کِشد در کجا می آیی و گیسو پریشان می کنی می کُشد ما را غمت تا آه زهرا می کِشد آخرِ این روضه گردی هایِ ما خیر است خیر عاقبت دستِ …
ادامه مطلبشعر ورود کاروان به کربلا/این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد
ورود کاروان به کربلا این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد از بهترین های دو عالم بهترین دارد این شیرمردی که به گِرد شاه می گردد با خود سفارش هایی از ام البنین دارد زینب رسیده کربلا، دورش بنی هاشم یعنی نگین اینجا رکابی از نگین دارد نامحرمی هرگز …
ادامه مطلبورود کاروان به کربلا / آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد
ورود کاروان به کربلا آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد غربت نا باور تو خواهرت را میکشد آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد هم جوان هم نوجوان هم کودک و هم پیرمرد سن و سال لشکر توخواهرت را میکشد من خودم …
ادامه مطلببا صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار
ورود کاروان به کربلا با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار فرش زمین به عرش مباهات میکند گر روی خاک پای گذارد “ملک سوار” چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی مریم رکاب گیر و خدیجه است پرده دار حتی حسین …
ادامه مطلبدود دلش را به آسمان میداد به سینه میزَد و تنها سری تکان میداد
ورود کاروان به کربلا به آه ، دود دلش را به آسمان میداد به سینه میزَد و تنها سری تکان میداد شنید کرببلا….چشمِ او سیاهی رفت فقط به این تنِ بی جان،حسین جان میداد تمامِ عمر به لب داشت که خدا نکند تمام عمر در این راه امتحان میداد غبار …
ادامه مطلب