مناسبتها

شیرخواره

این کوفیان تصمیم با تزویر می گیرند شش ماهه را از شیر، با یک تیر می گیرند شش ماهه را با یک سر از پوست آویزان در بُهت چشم مادرش از شیر می گیرند داغ دلت را تازه می خواهند تا گودال این تیرها از میخ در تاثیر می گیرند …

ادامه مطلب

روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم ۹۵ _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد میرباقری

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ” “اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً…” از …

ادامه مطلب

روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم ۹۵ _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان

کُمیت بن زید اسدی ، مومنِ ، عارفِ ،عاشقِ ، نیت پاک داره . وارد خانه امام صادق شد . نشست ، سه چهار نفر تو اتاق بودن .امام فرمود : «اَنشِدنی فی جَدِّیَ الحسین (ع) » خوب شد اومدی . کمیت روضه بخوان . امر به روضه کرد امام …

ادامه مطلب

سپردمت به خدا

سپردمت به خدا اى عزیزِ جان پدر ترحمى پسرم بر قدِ کمانِ پدر به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند که بردنِ تنِ تو نیست در توانِ پدر همینکه خودِ تو افتاد زانویم شُل شد رسید آتشِ داغت بر استخوان پدر تمام دشت عزیزم پر از على شده است بگو …

ادامه مطلب

جمال آفتاب

تا از افق جمال حسین آفتاب کرد سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد من کال بودم و نرسیده به بزم عشق دست حسین قوره ی دل را شراب کرد اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش  در حق من بدون تعارف ثواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت …

ادامه مطلب

خون جگر

جم شدن دوروبرش داره میره با علی اصغرش داره میره بعد شیش ماه چجوری دل بِکَنِه روی دستش پسرش داره میره خدای بالا سرم گواهشه بچه ای که با منه شیش ماهشه دو سه قطره آب بدید میبرمش مادرش بدجوری چشم به راهشه بی پسر شدن چقد سخته خدا خون …

ادامه مطلب

آه رباب

پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد مادری مانده که تا نازِ پسر را بکشد چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت کاش می‌شُد به لبش دیده‌ی تر را بکشد بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟ از …

ادامه مطلب

بنده ای آلوده ام

بنده ای آلوده ام داری هوایم را حسین آمدم تا بشنوی سوزِ صدایم را حسین رد نکن دست نیازم را که بیچاره شوم بار دیگر مستجابش کن دعایم را حسین نامه ی اعمال من تیره شده امشب بیا خط بزن از نامه ام جرم و خطایم را حسین رو به …

ادامه مطلب

عطش

آتش خورشید تا اسباب شد تشنگی در خیمه ها هم باب شد واژه ی «آب زلال» کربلا بعد عباس علی «نایاب» شد در غم لب های خشک طفل او خیمه ها آتش گرفت و «آب» شد از عطش بر روی دستان حسین کودک دردانه ای بی تاب شد تیر دستان …

ادامه مطلب

کجایی آقا

آه بساطم به غیرِ آه ندارد کاش بیایی به سرم راه ندارد قطره‌ای از اشکِ تو کافیست ببینیم روشنیِ خیمه‌یِ ما ماه ندارد شیعه به‌ دنبالِ لطف توست کجایی شیعه به ‌غیر از تو تکیه‌گاه ندارد ما همه جمعیم در این روضه نشستیم خصم نگوید علی سپاه ندارد من که …

ادامه مطلب