عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم ۹۶_حاج محمود کریمی

 

دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه،
دو اختر

دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده،
دو هم سنگر

دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه،
دو ریحانه

دو نور دیده در دیده، دو روح
روح در پیکر

دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیه
قرآن

دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک
قهرمان هاجر

کشیده شانه بر مو، شسته صورت
از گلاب اشک

گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر
دو را در بر

به سر شور و به رخ اشک و به کف
تیغ و به دل آتش

به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت،
صورتِ اکبر

 منای کربلا گردیده محو این دو
قربانی

نوای نینوا از نایشان بر گنبد
اخضر

گرفته دستشان را برده با خود
زینب کبری

که قربانی کند در مقدم ثار الله
اکبر

بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم
به قربانت

تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل
ای سرور
!

دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک،
نه دو قربانی

قبول درگهت کن منتی بگذار بر
خواهر

اگر اذنم دهی اینک به دست خود
بگردانم

دو فرزند عزیز خویش را دور علی
اصغر

امید زینب است ای آفتاب دامن
زهرا

که افتد این دو قرص ماه را بر
خاک راهت سر

سفارش کرده عبدالله جعفر بر من
ای مولا

که این دو شاخه گل را کنم در
مقدمت پرپر

به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب
کبری

درخشیدند در میدان چو خورشید
فلک گستر

فلک در آتش غیرت، ملک در وادی
حیرت

که رو آورده در میدان دو حیدر
یا دو پیغمبر
!

یکی می گفت دو خورشید از گردون
شده نازل

یکی گفتا دو مه تابیده یا دو
آسمان اختر

ندا دادند ما دو شیرزاده ایم
زینب را

که باشد  جده ی ما فاطمه صدیقه ی اطهر

پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود
زینب

حسین بن علی خال و پدر عبدالله
جعفر

خروشیدند همچون شیر با شمشیر
یک لحظه

دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی
از لشکر

تو گفتی در احد تابیده دو بدر
جهان آرا

و یا دو حیدر کرار رو آورده در
خیبر

ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت
در میدان

که گفتی شعله ی خشم خدا پیچیده
در محشر

چو آتش بر فلک فریاد می رفت از
دل دشمن

چو باران بر زمین می ریخت دست
و پا و چشم و سر

ز هم پاشیده چون پیراهن از هم
هر دو اعضاشان

ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه
و خنجر

به خاک افتاد جسم پاکشان چون
آیه قرآن

دریغا ماند زیر دست و پا دو سوره
کوثر

چو بشنید از حرم فریادشان را
یوسف زهرا

به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان
در بر

دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله

همای روحشان از موج خون در آسمان
زد پر

چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو
خونین را

درون خیمه زینب گشت پنهان با
دو چشم تر

 

*همه
زنها از لای پرِ خیمه می دیدند .دیدند خانوم از جا بلند نشد .گفتند: خانوم جان! بچه
هات رو آقا داره میاره ،یکیش بغل حسین، یکی بغل عباس …این دایی ها دارن برادر زاده
ها رو میارن .نمیخوای بری ؟

برا بچه های ما تو میدون رفتی
،پاشو بچه های خودت رو دارن میارن ،فرمود : نه ..حاشا اگه من بلند ‌شم … حسینم منو
ببینه خجالت میکشه
.*

 

نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف
زهرا

مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان
مادر

بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر
زینب را

که در یک لحظه داده در ره دین
دو علی اکبر

شاعر:غلامرضا سازگار

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.