از شوق رود بود که دریا درست شد تقصیر درد بود مداوا درست شد عاشق به ذات خویش ندارد هویتی یوسف که ناز کرد، زلیخا درست شد بادی وزید و باز نقابش کنار رفت گیسوش پیچ خورد و معما درست شد باز این چه شورش است که عیسا درست کرد …
ادامه مطلبباب حاجات
ای ولی الله گهواره نشین دستهایت پرچم فتح المبین گریه هایت خطبه های حیدری حجت کبرای محشر! محشری پیرهای کاروان را مقتدا بند قنداقت عمود خیمه ها نور مات نور ربانی تو لشگری مات رجزخوانی تو ای سپاه کافران را خط شکن مستجاب الدعوه مثل پنج تن باقیات الصیالحاتی یا …
ادامه مطلبآه رباب
با آن صدای خسته و اشک مثالی اش گردیده باز همدم طفل خیالی اش این روضه زنانه جگر پاره میکند دارد رباب صحبت گهواره میکند یادش بخیر قِل زدن و خنده کردنت یادش بخیر بوسه پیوسته بر تنت وقتش رسیده بود که دندان در آوری با خنده ات از این …
ادامه مطلبپشیمانم
من خطا کارم جفا کردم به تو اما ببخش گرچه بد کردم – پشیمانم – مرا حالا ببخش راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت علتِ دلشوره ی زینب شدم من را ببخش دل اگر سوزاندم از اهلِ حرم ، در آتشم یا مرا در آتش این غم …
ادامه مطلبسوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی چگونه آب نگردم که دست یخزدهام را دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی چنان به سینه …
ادامه مطلببدن پرپر تو
بر زمین جز بدن پرپر تو نیست علی گوشه ای جمع چرا پیکر تو نیست علی نفس آهسته بکش، دور و برت لاله نکار غیر خونابه که در حنجر تو نیست علی خواستم بوسه زنم بر تن زخمی شده ات جای سالم که ز پا تا سر تو نیست علی …
ادامه مطلبقسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم ۹۶_ سید مجید بنی فاطمه
از غمت ذره ذره آب شدم گل نبودم ولی گلاب شدم هر زمانی که آب نوشیدم یادت افتادم و کباب شدم آقا از غمت سال ها گریستم و در غم عشق تو شراب شدم پشت پایی زدم به هرچه که هست تا که از عشق تو خراب …
ادامه مطلبقسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم ۹۶_ سید مجید بنی فاطمه
لالایی عزیزم، نخوردی تو آبی برو پیش بابات، رو شونش بخوابی وای گلو، کو عمو؟ داره تشنگی میکنه پرپرت جون نکن، پیش من الهی بمیره برات مادرت وای نرو، غنچه ام که دلشوره دارم برا حنجرت عمه جونت میگه یکم آب میدن به علی اصغرت …
ادامه مطلبقسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم ۹۶_ حاج محمود کریمی
ای مشعل محفل الستم وی گشته علَم، به روی دستم خون گلویت نمیگذارد تا بُعد زمان دهد شکستم ای خندۀ فتح، بر لب تو خون تو، قوام مکتب تو شش ماهۀ من اگر چه فردی تو مرد شهادت و نبردی سرباز همیشه فاتح من لبخند بزن که فتح کردی تا …
ادامه مطلبقسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم ۹۶_ حاج محمود کریمی
قربان صورتش…. طفلی که شکل فاطمه بوده است سیرتش *حالا سیرت این بچه چه طور شبیه فاطمه است ؟ وقت گفت “هل من ناصر ینصرنی …”ناله از خیمه ها بلند شد .حسین برگشت به خیمه ،خواهر مگر نگفتم داد نزنید ؟ فرمود آقاجان! تا گفتی: من بی یارم این …
ادامه مطلب