عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم ۹۶_ حاج محمود کریمی



قربان
صورتش
….

طفلی
که شکل فاطمه بوده است سیرتش

 

*حالا  سیرت این بچه چه طور شبیه فاطمه است ؟ وقت گفت
هل من ناصر ینصرنی …”ناله از خیمه ها بلند شد .حسین برگشت به خیمه ،خواهر
مگر نگفتم داد نزنید ؟ فرمود آقاجان! تا گفتی: من بی یارم این بچه غلت زد، خودش رو
از روی گهواره زمین انداخت .بابا منم ببر…من نمردم هنوز…هنوز یه علی تو بساطت داری
…من علی اصغرتم …شمشیرت منم …منو ببر کمکت کنم

.*

 

قربان
صورتش
 

طفلی
که شکل فاطمه بود ه است سیرتش

هرچند
که کودک است

  اما نگاه کن به علی رفته
هیبتش
….

 

*روضه
خونای کوچه گرد کیا یادشونه ؟می پرسیدیم، بیشترین روضه ای که میخونید چیه ؟  می گفت: روضه موسی بن جعفر علیه السلام باب الحوائج
…روضه قمر بنی هاشم علیه السلام باب الحوائج …روضه ام البنین علیها سلام …ای
جان …بیشترین روضه ای که میخونید ؟هر کی گرفتاره سراسیمه میاد میگه: یه  روضه ی علی اصغر، از لای چهارقدش یه پولی به من
میده میگه یه روضه علی اصغر برا من بخون

…*

 

بابَ
الحوائجی

یک قطره
ی کم است ز موج کرامتش

دوزخ
شود بهشت

در حشر
اگر جلوه کند با شفاعتش

از فرش
تا به عرش

عالم
تمام غرقِ دریای رحمتش

خدا
به پنجه ی مشکل گشای اصغر داد

تمام
سلطنت خویش در ازای حسین

جمع
ملائکه صف بسته اند

بین
نمازِ جماعتش

در فقه
کربلا

ثابت
شده است بر همگان مرجعیّتش

وقت
تلظّی است

اهلِ
کلام، تشنه ی فنّ بلاغتش

 

*با
حرف نزدنش یه بلاغتی به خرج داد که باباش احتجاج کرد فرمود :“اَما تَرَونَه کَیفَ
یَتَلَظّی عَطَشا…؟!”
ببین داره لب به هم میزنه

…*

 

آمد
حسین

 با زیباترین فراز کتاب هدایتش

یک قطره
آب خواست

 افسوس اهلِ کوفه نکردند اجابتش

 

*”لیتکم
فی یوم عاشورا جمیعا تَنظُرونی”
…آی مردم کاش شما عاشورا بودید …“کیف
اَستَسقی لِطِفلی …”
برا بچه ام آب خواستم .“فَاَبَوا اَن یَرحَمونی
…”
از اینکه به من رحم کنن
…*

 

یک قطره
آب خواست

 افسوس اهلِ کوفه نکردند اجابتش

آری
نسیم هم

 خیلی مراقب است زمانِ زیارتش

 سربسته است حرف،اهل کنایه باش

لطیف
است صورتش

یعنی
تا امشب لبهاش ترک نداشت
..

بیچاره
مادرش
..

جان
میکَند عزیز دلش در برابرش

لعنت
به حرمله

میشد
بلند،نعره الله اکبرش

یک شعبه
داشت …آه

اما
نگاه کرد به آن تیرِ دیگرش

بر روی
دستِ شاه یک روضه بی سر است

که خواندند
اصغرش

قنداقه
پاره شد

محکم
رسید تیر و به هم ریخت پیکرش

از استخوان
گذشت

آری
برید از سه طرف هر سه خنجرش

تیر
سه شعبه بُرد

از صورتش
کمی و تمامیِ حنجرش

افتاد
بر زمین

 از روی شانه های علی بر زمین،
سرش

می آید
از گلو

همراه
خون صدای نفس های آخرش

یک سر
به نیزه رفت

پیش
نگاهِ حرمله… بیچاره مادرش

عمرش
به سر رسید

وقتی
به مادرِ علی اصغر خبر رسید

یک باره
پیر شد

از انتهای
خیمه زنی تا  به در رسید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.