دخترم گریهی تو پشتِ مرا میشکندبیش از این گریه مکن قلبِ خدا میشکند
چه کُنی بر دل خود آب شدی از گریهبغضِ سر بسته از این حال و هوا میشکند
تا که نشکستهای از غصه کمی راه بروکه قد و قامتِ تو زیرِ بلا میشکند
باز بوسیدم از این دست که زد شانه مراحیف یک روز کسی دستِ تو را میشکند
تو سیه پوشِ من و شهر به همدردی توحرمتِ شیر خدا را همه جا میشکند
کودکانت همه در پشتِ سرت میلرزندکه درِ خانه به یک ضربهی پا میشکند
میدوی پشتِ علی تا که رهایش نکنیضربهای میرسد و آینه را میشکند
بس که دنبال علی رویِ زمین میاُفتیدل جدا ، سینه جدا ، دست جدا میشکندحسن لطفی
گریه مکن اولین بار در حدیث اشک ایجاد شد.