شخصیت ها

تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است پس حسینیه ی ما صحن و سرای حسن است

تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است پس حسینیه ی ما صحن و سرای حسن است نهضت کرببلا تحت لوای حسن است گریه ی این دهه روزیش به پای حسن است کربلا آمده اند این دو به امضای حسن هرچه داریم به قربان پسرهای حسن نوبت نوکری ساحت عبدالله …

ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)/با این پر شکسته کبوتر نمی شود

حضرت رقیه(س)-شهادت با  این  پر شکسته کبوتر نمی شود بی یاد مرگ هرشب او سر نمی شود کم سو شده ست چشم ورم کرده اش ولی با روضه ی کنیز … برابر نمی شود دستی کشید زیر گلو گفت با خودش این جای زخم تیزی خنجر نمی شود “گفتند دختر …

ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)- همه شادند دخترت گریان همه خوابند دخترت بیدار

حضرت رقیه(س)-شهادت همه شادند دخترت گریان همه خوابند دخترت بیدار خیلی امروز مردم این شهر دادنم با نگاهشان آزار   دخترت را ببر به همراهت خسته از دست روزگار شده یا که تشخیص تو شده مشکل یا دو چشم رقیه تار شده   گر به دور سرت نمی گردم پر …

ادامه مطلب

تا کجا سامان نیابیم

تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کِشیم تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کِشیم نوبتِ ما می‌شود آیا ؟ به ما هم سر زنی رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کِشیم ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمه مِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی …

ادامه مطلب

هوای حسین

نیّت اگـر سـوختن به پای حسین است طالب این اشک ها خُـدای حسین است طبق روایت حُسین کُشته ی اشک است اشکی اگر ریختم برای حسین است در همه جا گفتـگوست از حَسناتـش در همه جا صحبت از وفایِ حسین است یک سر و گردن سر است از همه در …

ادامه مطلب

شکستم دلت را

اگرچه حقیرم لیاقت ندارم پناهی جزاین در به جانت ندارم شکستم دلت را دلم را شکستند من از کار دنیا شکایت ندارم بدون اجازه به این سو دویدم تو ردم نکن برگ دعوت ندارم ز چشمت بیوفتم به خواری میوفتم نگاهم بکن گرچه قیمت ندارم سرم هرچه آمد گناه خودم …

ادامه مطلب

أغثنی یا ابافاضل

رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل به دنبال تو می گشتم تمام این چهل منزل به تو حق می دهم با سر به سوی دخترت آیی که یک عاشق شبیه تو ندیدم شاه دریادل به اشکِ چشم و مژگانم زنم من آب و جارویت کمی خاک است و …

ادامه مطلب

با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار

ورود کاروان به کربلا با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار فرش زمین به عرش مباهات میکند گر روی خاک پای گذارد “ملک سوار” چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی مریم رکاب گیر و خدیجه است پرده دار حتی حسین …

ادامه مطلب

مهدی مقیمی

ورود کاروان به کربلا در کربلا هماره دلم شور می زند اینجا نمان دوباره دلم شور می زند اینجا نمان عزیز دلم ، که به خاطرِ خلخال و گوشواره دلم شور می زند لشگر به روی لشگر دشمن اضافه شد با این همه سواره دلم شور می زند خیمه زدیم …

ادامه مطلب

رنگ کبود

چون نهادی که بی گزاره شده گوش تو بی دلیل پاره شده آخرین راه که شده ست فرار اول راه٬ راهِ چاره شده بی علی آنقَدَر سَبُک شده که لفظ گهواره گاهواره شده صورت از رنگ نه٬ که رنگ کبود خود از این صورت استعاره شده موی تو با حساب …

ادامه مطلب