شخصیت ها

روضه شیرخواره

بارالها! حسین از آن عشقی که ز تو منفک است، میترسد قبر اما عجیب تاریک است پسرم کوچک است، می ترسد! روی این سر، چگونه سنگ لحد مثل اهل قبور بگذارم؟ آه باید به جای گهواره پسرم را به گور بگذارم اسمع، افهم، علی اصغر من! این صدای گرفته باباست …

ادامه مطلب

رضیع الحسین

 گمان را شکست غمی قامتِ آسمان را شکست ببین حرمله که پشتِ امامِ زمان را شکست چنان زِه کشید که از بُغضِ حیدر کمان را شکست صدایی مهیب دلِ مادری نیمه جان را شکست سه‌شعبه رسید یکی از سه‌شعبه دهان را شکست گلو که نگو نوکِ دومَش استخوان را شکست …

ادامه مطلب

شیرخواره

این کوفیان تصمیم با تزویر می گیرند شش ماهه را از شیر، با یک تیر می گیرند شش ماهه را با یک سر از پوست آویزان در بُهت چشم مادرش از شیر می گیرند داغ دلت را تازه می خواهند تا گودال این تیرها از میخ در تاثیر می گیرند …

ادامه مطلب

روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم ۹۵ _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد میرباقری

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ” “اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً…” از …

ادامه مطلب

روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم ۹۵ _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان

کُمیت بن زید اسدی ، مومنِ ، عارفِ ،عاشقِ ، نیت پاک داره . وارد خانه امام صادق شد . نشست ، سه چهار نفر تو اتاق بودن .امام فرمود : «اَنشِدنی فی جَدِّیَ الحسین (ع) » خوب شد اومدی . کمیت روضه بخوان . امر به روضه کرد امام …

ادامه مطلب

چگونه پلک ترت میل خواب داشته باشد ؟

چگونه پلک ترت میل خواب داشته باشد ؟ اگر برادر تو درد آب داشته باشد تو خواهری و برای گلوی نازک اصغر طبیعی است دلت اضطراب داشته باشد خدا کند که از این لشگر خبیث ، اقلّاً یکی بیاید و قصد ثواب داشته باشد خدا کند پدرت وقت باز گشت …

ادامه مطلب

امشبم را سحر نمی آید

امشبم را سحر نمی آید خواب، در چشمِ تر نمی آید مدحش از من که بر نمی آید چون سکینه دگر نمی آید دختر شاه…گوهر نایاب بی قرینه… درست مثل رباب روضه می خواند، روضه با احساس روضه اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد… روضه ای حساس …

ادامه مطلب

سپردمت به خدا

سپردمت به خدا اى عزیزِ جان پدر ترحمى پسرم بر قدِ کمانِ پدر به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند که بردنِ تنِ تو نیست در توانِ پدر همینکه خودِ تو افتاد زانویم شُل شد رسید آتشِ داغت بر استخوان پدر تمام دشت عزیزم پر از على شده است بگو …

ادامه مطلب

جمال آفتاب

تا از افق جمال حسین آفتاب کرد سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد من کال بودم و نرسیده به بزم عشق دست حسین قوره ی دل را شراب کرد اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش  در حق من بدون تعارف ثواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت …

ادامه مطلب

خون جگر

جم شدن دوروبرش داره میره با علی اصغرش داره میره بعد شیش ماه چجوری دل بِکَنِه روی دستش پسرش داره میره خدای بالا سرم گواهشه بچه ای که با منه شیش ماهشه دو سه قطره آب بدید میبرمش مادرش بدجوری چشم به راهشه بی پسر شدن چقد سخته خدا خون …

ادامه مطلب