بوی شراب از نفس شام می رسید از هر طرف به قافله دشنام می رسید سر ها به روی نیزه و ساعات می گذشت بر اهل بیت ماتم ایام می رسید مزد کلام قاریِ قرانِ فاطمه تکبیر سنگ ها ز لب بام می رسید دف ها غریو شادی شان شهر …
ادامه مطلبشیر زن
زینب ای عمه ی صبور حرم رشته ی محکم حضور حرم ای امید و پناه اهل البیت شیرزن، تکیه گاه اهل البیت نوح سکان بدست، کاری کن بین این قوم پست کاری کن دور ما ازدحام شد، چه کنیم؟ ازدحام حرام شد، چه کنیم؟ هلهله، طعنه، سوت و کف، ای …
ادامه مطلبآغوش
دادم پس از تو دیگر از کف راه چاره من ماندم و یک آسمان بی ستاره فرقی ندارد زنده باشم یا نباشم وقتی ندارم روی دوشم شیرخواره آغوش مادر بود روزی جایت اما حالا سرت بر نیزه،دست آن سواره دیگر صدای هر دوتای ما گرفته تو پلک بر هم میزنی …
ادامه مطلبتٌربتت
در حریمت بغض هایِ آسمان پایان گرفت باد تا پیچید دور پرچمت، باران گرفت در ضریحت کلّ حاجات جهان شد مستجاب غیرممکن ها از اینجا رخصتِ امکان گرفت جرعه جرعه غصه خورد و تا ابد خیری ندید هر که غیر از دستِ تو از جای دیگر نان گرفت آرزوی کربلایت …
ادامه مطلبچای عراقی
هستند هریک از یکی دیگر مؤدبتر اینجا گدا هرچه مؤدبتر، مُقرَبتر یک اربعین، پای پیاده خوب فهمیدم جز تو مسیرم هرچه باشد، نیست جز اَبتر چای عراقی مست خواهد کرد زائر را ساقی بریز از آن برای ما لبالبتر در کورهی چشمان جابِر، عشق ثابت کرد دنیا ندارد دلبری از …
ادامه مطلبتنها خدا بماند
کِی میشود که از ما تنها خدا بماند این غیرها بریزند از ما خدا بماند من هرچه میکشم از دست همین من است و ای کاش من نماند اما خدا بماند آنجا که بی رفیقی آنجا که نااُمیدی وقتی کسی نماند آنجا خدا بماند او را اگر بیابی جز او …
ادامه مطلبقبولم میکنی؟
بار دیگر آمدم آیا قبولم میکنی؟ من همانم, بنده ی رسوا, قبولم میکنی؟ بی حیایی کرده ام شرمنده ام حالا بگو روی می گردانی از من یا قبولم میکنی؟ بد گره افتاده بر کارم که دورم از شما خسته هستم مانده ام تنها قبولم میکنی؟ چون که شد تیره دل …
ادامه مطلبریسمانِ بازویم
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم که خلق جزتو نبیند تجلی از سویم به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم حمایلم شده این ریسمانِ بازویم به جز تو کس نتواند مرا اسیر کند اگر اسیر شدم راه عشق می پویم اگر چه شیرم و در بند …
ادامه مطلبگدایی این خانه
من از گدایی این خانه سود میخواهم فقیر آمدم و از تو جود میخواهم من از خدا که برای تو تا دم آخر به خاک پات بیفتم سعود میخواهم و تا میان دلت باز جا کنم خود را از اسم مادرت اذن ورود میخواهم نخواستم بخدا غیرتو کسی ، که …
ادامه مطلبزِ کربلا تا شام
سر حسین که در طشتی از شراب افتاد گمان کنم که به جانِ جهان عذاب افتاد سری که از روی نیزه زِ کربلا تا شام هزار مرتبه بر خاک، با شتاب افتاد سری که دامنِ زهرا همیشه مَهدش بود به زیر نعلِ سوارانِ بَد رکاب افتاد تنور و دِیر و …
ادامه مطلب