پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد مادری مانده که تا نازِ پسر را بکشد چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت کاش میشُد به لبش دیدهی تر را بکشد بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟ از …
ادامه مطلبغلامِ حسين
خون جگر
جم شدن دوروبرش داره میره با علی اصغرش داره میره بعد شیش ماه چجوری دل بِکَنِه روی دستش پسرش داره میره خدای بالا سرم گواهشه بچه ای که با منه شیش ماهشه دو سه قطره آب بدید میبرمش مادرش بدجوری چشم به راهشه بی پسر شدن چقد سخته خدا خون …
ادامه مطلبجمال آفتاب
تا از افق جمال حسین آفتاب کرد سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد من کال بودم و نرسیده به بزم عشق دست حسین قوره ی دل را شراب کرد اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش در حق من بدون تعارف ثواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت …
ادامه مطلبتربت اعلا
از شوق رود بود که دریا درست شد تقصیر درد بود مداوا درست شد عاشق به ذات خویش ندارد هویتی یوسف که ناز کرد، زلیخا درست شد بادی وزید و باز نقابش کنار رفت گیسوش پیچ خورد و معما درست شد باز این چه شورش است که عیسا درست کرد …
ادامه مطلبکجایی آقا
آه بساطم به غیرِ آه ندارد کاش بیایی به سرم راه ندارد قطرهای از اشکِ تو کافیست ببینیم روشنیِ خیمهیِ ما ماه ندارد شیعه به دنبالِ لطف توست کجایی شیعه به غیر از تو تکیهگاه ندارد ما همه جمعیم در این روضه نشستیم خصم نگوید علی سپاه ندارد من که …
ادامه مطلبعطش
آتش خورشید تا اسباب شد تشنگی در خیمه ها هم باب شد واژه ی «آب زلال» کربلا بعد عباس علی «نایاب» شد در غم لب های خشک طفل او خیمه ها آتش گرفت و «آب» شد از عطش بر روی دستان حسین کودک دردانه ای بی تاب شد تیر دستان …
ادامه مطلببنده ای آلوده ام
بنده ای آلوده ام داری هوایم را حسین آمدم تا بشنوی سوزِ صدایم را حسین رد نکن دست نیازم را که بیچاره شوم بار دیگر مستجابش کن دعایم را حسین نامه ی اعمال من تیره شده امشب بیا خط بزن از نامه ام جرم و خطایم را حسین رو به …
ادامه مطلبآه رباب
با آن صدای خسته و اشک مثالی اش گردیده باز همدم طفل خیالی اش این روضه زنانه جگر پاره میکند دارد رباب صحبت گهواره میکند یادش بخیر قِل زدن و خنده کردنت یادش بخیر بوسه پیوسته بر تنت وقتش رسیده بود که دندان در آوری با خنده ات از این …
ادامه مطلبباب حاجات
ای ولی الله گهواره نشین دستهایت پرچم فتح المبین گریه هایت خطبه های حیدری حجت کبرای محشر! محشری پیرهای کاروان را مقتدا بند قنداقت عمود خیمه ها نور مات نور ربانی تو لشگری مات رجزخوانی تو ای سپاه کافران را خط شکن مستجاب الدعوه مثل پنج تن باقیات الصیالحاتی یا …
ادامه مطلبپشیمانم
من خطا کارم جفا کردم به تو اما ببخش گرچه بد کردم – پشیمانم – مرا حالا ببخش راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت علتِ دلشوره ی زینب شدم من را ببخش دل اگر سوزاندم از اهلِ حرم ، در آتشم یا مرا در آتش این غم …
ادامه مطلب