غلامِ حسين

قتلگاه اطهرت

پاره پاره حنجرت را بوسه باران می کنم عضو عضو پیکرت را بوسه باران می کنم خاک اینجا ای برادر بوی زهرا می دهد قتلگاه اطهرت را بوسه باران می کنم گیسوانم را به خونت می زنم، قربانی ام این منا و مشعرت را بوسه باران می کنم نقش نعل …

ادامه مطلب

اشک معراج

در سر ما نوکران غیر از هوای روضه نیست زندگی درد است ان جا که بنای روضه نیست از اذان صبح هستی تا غروب زندگی نغمه ای خوشتر به گوشم از صدای روضه نیست خانه در اشفتگی شهر حسرت ساخته انکه در تاب و تبش جایی برای روضه نیست زخمی …

ادامه مطلب

ای شاه بی سپاه

وقت اداء حلقی بعضی حروف ها تصویر می شوند برایم لهوف ها مقتل نوشت جای “اذا شمس کوّرت” با چکمه آمدند به گودی کسوف ها باید مرتبت کنم ای شاه بی سپاه انگشترت کجاست غریب رئوف ها؟! پیراهنت…تنت…دهنت…ریخته بهم والشّمر جالِس…و بعدش سیوف ها نیزه مجال حرف زدن را به …

ادامه مطلب

زلف تو

زلف تو روی نیزه به دستان باد بود دور و بر عقیله حرامی زیاد بود آتش گرفت پیش نگاه تو خیمه ها شعله به شعله چشم تو شرح معاد بود می خواستی که دین حقیقی بیان کنی اما سپاه شمر در صدد ارتداد بود هر کس رسید ضربه به قصد …

ادامه مطلب

حرمت‌پنجاه ساله ام

دیدی شکست حرمت‌پنجاه ساله ام دیدی نماز نافله ی من‌ نشسته شد دستی که بوسه میزدیش صبح‌ و ظهر وشام بین طناب شمر زنازاده بسته شد من خسته نیستم‌ ز صدا کردنت ولی آنقدر زد سنان به تنم تا که خسته شد دست غریبه ای به نخ معجرم نخورد اما …

ادامه مطلب

در غفلتم

از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم با ناله ی دعای فرج یار می شوم هر چهره ای که در دو جهان دلبری کند تنها اسیر روی تو دلدار می شوم با یک نگاه نافذ تو “ایُّهَا العَزیز” از چشمه سارِ عشق تو سرشار می شوم وقت غروب …

ادامه مطلب

شب عاشورا

شمعم که با نگاهِ تو آتش گرفته‌ام امشب کنارِ آهِ تو آتش گرفته‌ام پیرت شدم نگاه به این پیرزن بکن امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن امشب غنیمت است برایم چه می‌کُنی آقا شکسته است صدایم چه می‌کُنی امشب نشسته‌ای ولی از من جُدا چرا ای جانِ خیمه …

ادامه مطلب

سلام علی الحسین

آدم میان روضه سبکبال می شود مست می محول‌الاحوال می شود بزم عزا بهشت زمین است و آسمان از دیدن بهشت زمین لال می شود بال عروج ماست سلام علی‌الحسین روضه برای روح پر و بال می شود شادی واقعی ست دم یاحسین ما با یاحسین، فاطمه خوشحال می شود …

ادامه مطلب

امیدوار شفاعت

همین که خلق شدم از اضافی گِلِ تو خدا نوشت مرا تا همیشه سائل تو همیشه دست به نقدم فدایی ات بشوم اگرچه این دل آلوده نیست قابل تو تویی که آینه ی رحمت خدا شده ای نبوده رو به کسی بسته درب منزل تو تویی جزیره ی امن نجات …

ادامه مطلب

هزار نیزه

می بینم از نسیم سبک تر شده تنت از بسکه تکه تکه مکرر شده تنت با سی هزار حرمله تنها شدی و بعد تصویر چند تا علی اصغر شده تنت دل کند می شوند مگر از تو نیزه ها بر دست های نیزه کبوتر شده تنت هرگز کسی به اربن …

ادامه مطلب