عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _ویژۀ هفتم صفر شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام _حاج محمد طاهری

حسن
جان

چهل
ساله که ساکتی دیگه بس نیست،حسن جان

چقدر
زجر کشیدی تو جات این قفس نیست،حسن جان

لبت
غرق خون تو سینت نفس نیست،حسن جان

 

بگو
از .. همه حرفایی که شنیدی

بگو
از .. همه صحنه هایی که دیدی

بگو
از .. غم و غربتی که کشیدی

حسن
جان .. حسن جان .. حسن جان
..

 

حسن
جان

یکم
حرف بزن تا سبک شی برادر،حسن جان

چهل
ساله که هی تو خواب میگی مادر،حسن جان

میری
کوچه میشه غمت چند برابر،حسن جان

 

*ابی
عبدالله التماسش میکرد داداش
…*

 

چی دیدی
.. مگه کی باهاتون درافتاد

چی دیدی
.. نمیگی چطور مادر افتاد

چی دیدی
.. مگه مادرم با سر افتاد

حسن
جان .. حسن جان .. حسن جان
..

 

حسن
از کوچه چهل سال به خود میگوید

حرف
ها را به برادر بزند یا نزند

دست
بالا برود چون که به رویِ مادر

روضه
برپا شده دیگر بزند یا نزند

 

*یعنی
حرمت مادر رو جلوش شکستن .. همین بس که جلو چشم یه بچه ای یه نفر بخواد دست رو مادرش
بلند کنه
..*

 

دست
بالا برود چون که به رویِ مادر

روضه
برپا شده دیگر بزند یا نزند

زهر
تلخ است ولی با دلُ جان می نوشی

جعده
در ظرف تو شکر بزند یا نزند

مانده
تقدیر که آیا بشود یا نشود

از سر
تشت حسن پا بشود یا نشود

 

*گفت
داداش تو رو بارها زهر دادن، هربار زهر و پس دادی حالت بهتر شده .. گفت حسین این زهر
با اون زهرها فرق میکنه، جگرم داخل تشت
.. *

 

آنکه
باید همۀ فاجعه را میداند

سر این
زخم اگر وا بشود یا نشود

جا نشد
در دلشو در وسط تشت چه سود

پاره
های جگرش جا بشود یا نشود

 

*به
عبدالزهرا فرمود،گفت روضۀ من اینه
:*

 

کوچه
ها علت پیریِ تو را میداند

بر سر
تشت قدت تا بشود یا نشود

 

مادری
هستی و در نزد تو هم زهرا هست

مدفن
گمشده پیدا بشود یا نشود

 

*فرمود
عبدالزهرا، روضۀ مارو اونطوری که هست نمیخونی برامون؟.. گفت آقاجان من روضۀ شمارو اون
چیزی که شنیدم خوندم، شنیدم شمارو مسموم کردن، شنیدم پاره های جگرتون داخل تشت، شنیدم
به بدن نازنینتون تیر زدن .. شنیدم نزاشتن بدنتون رو کنار قبر پیغمبر ببرن .. فرمود
عبدالزهرا اینا همه روضه های من هست . اما روضۀ اصلی اینه برا گریه کنام اینطوری بگو

 

من دستم
تو دست مادرم بود .. داشتیم از مسجد به سمت خونه میومدیم ، خوشحال بودم گفتم الان میرم
برا بابا میگم مادر چه کرد .. میگم حقشُ چطور از اینا گرفت .. اما این خوشحالی چند
دقیقه بیشتر طول نکشید .. یه وقت دیدم وسط کوچه نانجیب اومد .. دست به دیوار گذاشت
، مادرم هی عقب عقب سمت دیوار رفت .. چندتا نامحرم اومدن ، باورم نمیشد اینطور حرمت
مادرم رو بشکنن .. عبدالزهرا چنان بی هوا سیلی

…*



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.