خسته ام دلواپسم

زمزمی می جوشد از چشمانِ من بی اختیار خسته ام دلواپسم جانانِ من بی اختیار دیده وا کن تا ببینی هر طرف بزمی بپاست موجِ بارانند این طفلانِ من بی اختیار کندنِ دل ، کار دشواری ست در حّدِ محال در تلاطم شد دلِ نالانِ من بی اختیار سایه ات …

ادامه مطلب

جانم حسن (ع)

ازهمان روزی که گفتم یا حسین،گفتم حسن یاحسین را یادمان دادند با جانم حسن من نمک گیر علی و بچه های حیدرم گفته ام هربار از این سفره نان خوردم،حسن نیست جزاین هرکجاکه می شود روضه به پا می دهد دم فاطمه و می زند پرچم حسن مطمئن هستم که …

ادامه مطلب

شهد شیرین

شهد شیرین کلامت بین ساغر ریخته پای این مکتب یقین دارم که باور ریخته اشرف اولاد آدم حضرت ختمی مآب عالم و آدم به پایت مثل نوکر ریخته خاتمیت را تو معنا داده ای ختم العقول انبیا زیر قدم های شما سر ریخته جهل را راندی ز اطراف بشر ای …

ادامه مطلب

سینه زنی زیبا و احساسی تقدیم به همۀ شهدا و خانواده های آن عزیزان به نفس سیدرضا نریمانی

بابایی سلام ، دلِ من تنگِ نگاهِ تو شده چشم خیسِ من ، خیره به صورتِ ماهِ تو شده چشم به راهِ تو شده … وقتی دل تنگِ نگاهِ تو میشم میام و سَرِ مزارت میشینم خاطراتمون رو یادم میارم تویِ آغوشت خودم رو می بینم چه روزایی داشتیم وقتی …

ادامه مطلب

سینه زنی زیبا تقدیم به همۀ شهدا و خانواده هایِ آن عزیزان به نفس حاج مهدی رسولی

دوباره تویِ شهر بویِ خدا پیچید شهید آوردنُ بارونِ غم بارید بین گُلای شهر خورشیدِ خون تابید شهدامون مدافعای زینبن یل میدون فدایی های مکتبن همه از شور حیدری لبالبن وای…عاشقایِ خدا زائرِ کربلا اومدن بی خبر وای…تویِ عشقُ جنون همه غرقِ به خون رسیدن از سفر ذکرمون فقط یا …

ادامه مطلب

سینه زنی جانسوز تقدیم به همۀ شهدا و خانواده هایِ آن عزیزان به نفس حاج مجتبی رمضانی

دفعه ی آخری به دخترش گفت: برات عروسک از حرم میارم جلوی من گریه نکن عزیزم جلوی اشکِ بچه کم میارم بندایِ پوتینشُ میبست میگفت بیست بار بخوابی پاشی برمیگردم حالا بذار برم که دیرم شده الهی دور دخترم بگردم سه هفته هست هیچ کی خبر نداره گردانشون کجا زمینگیر …

ادامه مطلب

روضه و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج محمد طاهری

از بس که در فراق تو دل نوحه گر شده روزم به شام غربت و غم تیره تر شده آزرده گشت خاطرت از کرده های من آقا ببخش نوکرتان دردسر شده تنها خودت برای ظهورت دعا کنی وقتی دعایِ من ز گنه بی اثر شده از شام هجرِ یار بسی …

ادامه مطلب

بال جبرئیل

یک ذره از نگاه علی آفتاب شد انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد مارا ز خاک پای علی آفریده اند پس با همین حساب علی بوتراب شد سجاده ی نماز شبش بال جبرئیل گل بود و اشکهای دو چشمش گلاب شد هر حاجتی که پیش خداوند برده ام …

ادامه مطلب

گریه میکنم

هر شب به یاد کرب و بلا گریه میکنم بر ازدحام صحن و سرا گریه میکنم دوریِ از حرم به خدا بدترین بلاست در روضه بهر دفع بلا گریه میکنم بیچاره ایم و چاره ی دل”فابک للحسین” جامانده ام فقط به شما گریه میکنم از جای سمِّ اسب و هلالی …

ادامه مطلب

بعد از وداع

ای در مدار عشق نیمِ دیگر من برخیز مهمانت رسیده دلبر من در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من هرگز نمی شد این جدایی باورِ من باور نمی کردم که داغت را ببینم روزی بیاید بر سرِ قبرت نشینم حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده تقدیر من را بر …

ادامه مطلب

کودکِ دلبند

در کنارِ قبرِ تو ماندم به تنهایی علی.. در خیالم ساختم تصویرِ زیبایی علی.. مرقدِ ششگوشه را کعبه تصوّر می کنم محورِ این قبله ای از بس معلّا یی علی شیرخواره بودی و آبت ندادند کوفیان حال روی سینه و دستانِ بابایی علی.. کودکِ دلبندِ من!،دلتنگِ چشمانت شدم در کجایی …

ادامه مطلب

محال است

از ماست که بر ماست چرا پس گله داریم !؟ تقصیر خود ماست اگر فاصله داریم کم لطفیِ آقای کریمان که محال است غیر از خودمان از همه عالم گله داریم باید که به کار همه ی ما گره افتد مشغول گناهیم اگر مشغله داریم با مهر و وفا دور …

ادامه مطلب

علم ِ کیمیا

توتیای چشم‌هایم خاکِ پای فضّه‌ات خاک ِ پاهای تو باشد توتیای فضّه‌ات دردهایم را در این درگاه ، آوردم کُنون آمدم حاجت‌بگیرم از دعای فضّه‌ات جای حرفش ، آیه می‌خوانْد از کلام‌ُالله ، او جان ، فدای روحِ قرآن‌آشنای فضّه‌ات اسم ِ او هم ذکر گردیده به بزم ِ ” …

ادامه مطلب

شب پایانی ماه صفر شد – سینه زنی

شب پایانی ماه صفر شد ‌ ‌ ‌ و رنگ آسمان ها تیره تر شد که از زهر ستم  کُل وجود امام هشتم من شعله ور شد شهید ظلم و بیداده به خاک  حجره افتاده میون غربت جان داده به قربون کبوترهای سلطانم غلا م کوی مولای خراسانم یا رضا جان،رضا جان،رضا …

ادامه مطلب

روضه و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفس حاج حسین سازور

«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ» این روزها اگر که دلم غرق ماتم است دل تنگِ روزهایِ نخستِ محرم است چشمم هنوز خیره به اشعارِ پرچم است باز این چه شورش است که در خلقِ عالم است اشک آنقدر که باید و شاید نداشتم شرمنده ام برایِ غمش کم گذاشتم …

ادامه مطلب