بعد از اعتراض مردم مدینه به گریه های شبانه روزی حضرت زهرا سلام الله علیها، امام علی علیه السلام رفت و بیرون مدینه سایبانی درست کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها روزها می رفت آن جا و تا غروب می نشست و گریه می کرد و ناله می زد… در …
ادامه مطلباسکان اهل بیت علیهم السلام در شام
شیخ صدوق از فاطمه(س)، دختر علی (ع)، نقل کرده است که گفت: «سپس یزید (لعنه الله) فرمان داد زنان حسین (ع) را به همراه علی بن الحسین (ع) در جایی زندانی کردند که نه آنها را از گرما حفظ می کرد و نه از سرما، به طوری که پوست صورتشان …
ادامه مطلبمتن و صوت روضه شب سوم محرم، رقیه علیهاسلام- حاج حسن خلج
دانلود روضه چشمامو بستم،آروم شکستم هرچی نشتم،بابا نیومد منم بهارش،دار و ندارش سر قرارش،چرا نیومد؟ بابایی چی میشه،یه دفعه،بذاری موهات و توی دست بگیرم از لبات،بابا جون،اومدم که بوسه هامو پس بگیرم یه جوری،ببوسش، گونم و که جای بوسه هات بمونه برا چی عزیز دلم؟آخه هی بچه هاشون رو بغل …
ادامه مطلبخطبه حضرت امام سجاد علیه السلام در شام مجلس یزید
پس از آنکه یزید در محراب نشست و اسرای آل رسول در مسجد حاضر شدند برای تبرئه کردن خود از جنایتی که مرتکب شده و بخاطر عوام فریبی ، امر کرد خطیبی به منبر برود و از آل ابی سفیان و یزید مدیحه سرایی کند و علی بن ابی طالب …
ادامه مطلبسکینه دختر امام حسین علیه السلام در شام
ابن نما گوید: سکینه (س) در دمشق چنین خوابی دید: گویی که پنج بزرگوار نورانی پیش آمدند. روی سر هر کدام پیری ایستاده بود و فرشتگان پرامونشان را گرفته بودند.خدمتکاری نیز پیاده با آنها می رفت. آن نژادگان رفتند و خدمتکار آمد و به من نزدیک شد و گفت: ای …
ادامه مطلبشهادت در خرابه/ مقتل
در کامل بهائى(۱) از حاویه(۲) نقل کرده که زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى حال مردانى که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى داشتند، و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است بازمى آید، تا ایشان را …
ادامه مطلببی تابی رقیه سلام الله علیها برای بابا/ مقتل
… وقتی سر بریده امام حسین را برای رقیه سلام الله علیها آوردند گفت این سر کیست؟ به او گفتند: سر پدرت حسین است. سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و به سینه چسبانید و با گریه های سوزناک خود خطاب به سر چنین گفت: پدر چه کسی …
ادامه مطلبروضه بی تابی رقیه سلام الله علیها برای بابا/ متن و صوت
دانلود فایل یک نگاه به صورتش کرد و گفت: چرا صورتت کبود شده است؟ یک نگاه به لباس هایش کرد و گفت: چرا لباسهایت تکه تکه شده است؟ یک نگاه به پاهایش کرد و گفت: چرا کفش به پا نداری؟ چرا از پاهایت خون می آید؟ رقیه اینجا هیچی نگفت، …
ادامه مطلبدلتنگی دختر خردسال برای پدرش امام حسین علیه السلام و پاسخ یزیدیان
به نقل عمادالدین طبری، زنان خاندان نبوت پس از واقعه سهمگین عاشورا و در طول دوره ی اسیری، از شهادت اباعبدالله علیه السلام و اصحاب ایشان در کربلا چیزی به فرزندان خردسال نمی گفتند. به هر کودکی که سراغ پدر خود را می گرفت چنین می گفتد که پدرت به …
ادامه مطلبسر پدر در آغوش دختر/ مقتل
… فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنه له وهی تقول: یا أباه ! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟ یا أبتاه ! مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ یا أبتاه ! مَن بقی بعدک نرجوه …
ادامه مطلب