شعر روضه

امام مهربان

در تکاپوی جنان بودم رسیدم این حرم در پی دار الامان بودم رسیدم این حرم روزگار نامناسب با من بی کس نساختخسته و قامت کمان بودم رسیدم این حرم درد دلهای فراوان داشتم چاره نشدآه که بی همزبان بودم رسیدم این حرم هیچکس یارم نمی شد ضامنی اصلا نبودمن که …

ادامه مطلب

جَدِّ غریبش

خون بر لبش نشست عرق بر جبین نشستپنجاه و چند مرتبه آقا زمین نشست پنجاه مرتبه به زمین خورد و ایستاداز بس که زهر بر جگرش آتشین نشست در کوچه بود یاد حسن بود و مادرشیک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست یک دست روی پهلو و یک …

ادامه مطلب

دورت بگردم

آمدی در خاک ایران،خاک ایران سبز شداز جنوب کشور من تا خراسان سبز شد ردِّ پایت شد مسیر رودهای بی قرارهر کجا که آمدی حتی بیابان سبز شد می شود ردِّ تو را در نقشه ها ترسیم کردچون به هرجایی که باریده ست باران،سبز شد خواستم دورت بگردم در خیابان …

ادامه مطلب

مرد غریبی

خادمت پشت در قصر خبر می خواهد از شب مبهم این فتنه سحر می خواهد کاش آن خوشه مسموم زبانش می گفت: لب شیرین تو انگور مگر می خواهد؟ تو عبا روی سرت می کِشی و پا به زمین رفتنت تا به در خانه هنر می خواهد ای جگر گوشه …

ادامه مطلب

آستان رئـوف

کبوترِ دل من پر زده به سوی خراسانکه آب و دانه یِ خود را بگیرد ازخود سلطان صدای زائر خسته به گوش شاه رسیدهمن آمدم که پناهـم شود امیر غریبان بهشت حق شده معنا در این رواق که چشممبه لطف حق گِره خورده به برق گنبد و ایوان دخیل پنجره …

ادامه مطلب

احسان کریمان

ما چشم به احسان کریمان داریمشوق نمک خوان کریمان داریمدر سفره ی خود نان کریمان داریم با رزق کریمان چو بسازیم همهاز خلق همیشه بی نیازیم همه امشب که گداییم، گدای دو کریمسرگرم عزاییم، عزای دو کریمدر خیمه ی حزن بچه های دو کریم با فاطمه یا محمدا می گوییمبا …

ادامه مطلب

رســولِ مهربانی

قرآن به جز او بر کسی نازل نمی شددیــــنِ خدا با هیچکس کامِل نمی شد دیگر کسی غیر از رســولِ مهربانییک لحظه در غارِ حَرا داخِل نمی شد باران نمی بارید بر این دشـــتِ مردهجادویِ جهلِ مشــرِکان باطِل نمی شد پیغمـــــبرِ ما ” رحمتُ لِلعالمین ” بوداین وصف را جز …

ادامه مطلب

لطفِ تو

نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین استیادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستندیعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است کافر اگر دلبسته ات شد جای حیرت نیستعشق تو چیزی ماورای دین و آیین است ما را بخواهی …

ادامه مطلب

رحمهٌ لِلعالمین

به جز او از کسی حق در همه ادیان نخواهد گفتخدا غیر از محمد در جوابی «جان» نخواهد گفت بهشتی بود رخسارش که بویش تا قرن میرفتچه ها دیده اویس از او که از رضوان نخواهد گفت در اقیانوس مِهر رحمهٌ لِلعالمین دیگرکسی از چشمه‌های رحمت باران نخواهد گفت به …

ادامه مطلب

مزد رسالت

شروع واقعه ” اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر ” بود دهان طعنه پر از ظلمت و تنفر بود نداشت در سر خود چشم دیدن حق راکه لاعلاج ترین درد او تکبر بود نبود غیر حسد در دل خدانشناسو شرک و جاهلیت میوه اش تمسخر بودنبود مستحق ناسزا شنیدن ها کسی که گفته …

ادامه مطلب