قربون مسلم برم .. شبای عرفه کسی مکه باشه میره صحرای عرفات، شب عرفه خودش رو اونجا میرسونه همه با هم روضهی مسلم میخونن .. انشاءالله قسمت بشه بریم .. الان یه آقایی هست احرام بسته ..
مسلمت مثل علی بی کس و بی یار شده
تک و تنها وسط شهر گرفتار شده
جان زهرا پسر فاطمه برگرد فقط
تکیه گاهم چو مدینه در و دیوار شده
این همه گل که برای تو نوشتم خار است
دم دکان همه نیزه تلمبار شده
همه گفتند بیا تا به زمینت بزنن
روی این نقشهی کوفه چقدر کار شده
بچه ها موقع بازی گذرم را بستند
مسجد جامع شان خانهی اشرار شده
روی عمامهی من ریخته خاکستر و سنگ
حاصلم دود شده چشم تر تار شده
لب من پاره شده تا نشود پاره لبت
خوردن آب در این مهلکه دشوار شده
کاش شش ماه زمان بود که بر میگشتی
به خدا تازه ربابِ تو پسر دار شده ..
.