عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

روضه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج مهدی سماواتی

ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید
شمع سان ناله و سوز جگر آغاز کنید

همه با هم به سما دستِ دعا باز کنید
خون فشانید ز چشم و به خدا راز کنید

مُهر غم نقش به بال و پرتان می گردد
مرگ دور سر پیغمبرتان می گردد

پیک غم از حرم خواجه ی اسرا آید
خبر از فاجعه ی محشر کبری آید

کاورانِ اجل از جانبِ صحرا آید
نگذارید دَرِ خانه ی زهرا آید

قاصد مرگ کجا کعبه ی مقصود کجا
مَلَکُ الموت کجا خانه معبود کجا

اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بیت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول

لرزد از زمزمه ی او دلِ زهرای بتول
فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول

که ای پدر پیک عجیبی است تو را می خواند
کیست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند

گفت در پاسخ زهرا پدر، ای پاک سرشت
دست تقدیر برای تو غمی تازه سرشت

پدرت می رود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هشت

فلک امروز پُر از ناله ی جبرائیل است
این غریبی که بُوَد پشت در، عزرائیل است

*دید هی دَقُّ الباب میکنه، اصرار میکنه وارد بشه، اومد خدمت بابا، باباجان! جوانی اومده شمارو میخواد؟ فرمود: فاطمه جان! اون مَلَکُ الموتِ، عزرائیلِ، تا به حال هیچ کجا اجازه نگرفته و نمی گیره، اما اینجا منتظرِ اذنِ توئه فاطمه، تا تو اجازه اش ندی نمیآد، اجازه بده بیاد فاطمه جان…
حبیبه ی خدا در به روش باز کرد،وارد شد، اومد کنارِ بسترِ رسولِ خدا، عرضِ سلام و ادب کرد، عرضه داشت: یا رسول الله! من در اختیار شما هستم، اجازه بدید روحتون رو به مَلَکوتِ اَعلی ببرم؟ پیغمبر فرمود: لحظه ای صبر کن، برادرم جبرائیل بیاد…آمد، عرضه داشت: یا رسول الله! بهشت رو آذین بستن، بهشتیان همه منتظرِ تو هستن، اؤلیاء و انبیاء منتظرِ شما هستن…*

گفت ای پیک خدا حاملِ فیض و رحمت
سخنی گو که ز قلبم برُبائی محنت

غم من نیست غم حور و قصور و جنت
چه کند روز جزا خالق من با امت

*تا لحظه ی آخر، به فکرِ اُمتش بود، هی میگفت:“رَبِّ اُمّتی…”*

گفت جبریل که فرموده چنین معبودت
آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت

*خدا وعده فرموده قیامت آنقدر از اُمّتِ تو می بخشم، تا تو راضی بشی“وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى” بگیم:یا رسول الله!…*

ای به دوشت غم اُمت همه دَم در همه حال
بُرده بر شانه ی خود کوهِ غم و درد و ملال

اُمت اَجرِ تو عطا کرد به قرآن و به آل
حُرمَتِ هر دو کنارِ حَرَمَت شد پامال

کرده غصب فدک و حقِ علی را بردند
پهلوی فاطمه‌ات را ز لگد آزردند

*هنوزِ آبِ غسلت خشک نشده بود، هیزم آوُردن، دَرِ خانه ی فاطمه رو آتیش زدن، بهش گفت: فاطمه پشتِ دَرِ خانه است، گفت: اگر فاطمه هم پشتِ در باشه آتش میزنم… ای کاش به این جنایت اکتفا می کرد، دیگه لگد به دَرِ نیم سوخته نمی زد…بینِ در و دیوار، صدای ناله ی دخترت بلند شد:” یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله! هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِک” ببین با دخترت چیکار کرد…*

با سر انگشتِ زمان سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونینِ تو پرپر گردید

*ناله ی اول گفت: بابا! ناله ی دوم فضه رو صدا زد“یا فِضَّهُ خُذینی “…یا رسول الله!…*

به حَسَن از همه کس ظلم فزون‌تر گردید

*جلو چشمش باباش رو فحش میدادن، به خودش هم جسارت می کردن، می گفتن:“یا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین” عصای زهر آلود به پاش زدن، خنجر به پایِ مبارک آقا زدن، سجاده ی نماز رو از زیرِ پاش کشیدن…یا رسول الله!…*

به حَسن از همه کس ظلم فزون‌تر گردید
دومین اَجرِّ تو زخمِ سَرِ حیدر گردید

بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند

*گاهی کنارِ بدنِ اِرباً اِربایِ علی اکبرش ناله میزد:“وَلَدی!..عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا” گاهی شش ماه اش رویِ دستش با گلویِ پاره صدا میزد:” هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ الله”…حسین

بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند

*گاهی کنارِ بدنِ قاسم ناله میزد، گاهی کنارِ نهر علقمه” أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِی”حسین…لحظات آخر هم صورت رویِ خاک گذاشت، لباش مثلِ دو چوبِ خشک از تشنگی بهم میخورد، صدا میزد” إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ،صبراً عَلَی بَلائک، تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ”

بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند
اَجرها بود که امت به حسینت دادند

.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.