حسین جان ..
به یادِ لبت یک شبم خوابِ راحت نداشتم
شبی که می رفتم واسه ت کاسۀ آب میزاشتم
واویلا …
حسین جان ..
تو بودی و گودال و ریگ تنت گیر نیزه
خداحافظی کردی با زینبت زیرِ نیزه
واویلا …
صدا میزدم مادرت رو ، یا مظلوم
نشون میدادم حنجره ات رو ، یا مظلوم
صدا میزدم مادرت رو ، ای بی کس
به دامن بگیره سرت رو ، یا مظلوم
حسین جان .. حسین جان ..
به صحرا ..
سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو
بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو
واویلا …
.