حیران شد ، چشمانِ حرا در عیدِ قرآن
روشن گشته ، جانِ جهان از نورِ ایمان
میرسد زِ هر کرانه
آیه هایِ عاشقانه
ساقی ، امشب بده پیمانه
نوبتِ بهاران آمده
شبِ گل و باران آمده
دورۀ سیاه جهل و کفر پایان آمده
حبیبِ خدایی ، مصطفی
رسولِ دعایی ، مصطفی
تو پدرِ مایی ، مصطفی
یا رسول الله
نازل شد شورِ شب قدر در جان مکه
پر شد از گل، از گلِ وحی ، دامان مکه
آمده عیدِ سعادت
سرزده بهارِ بعثت
شاکریم از این همه نعمت
بال و پرِ خود را جبرئیل
به هوای تو بسته دخیل
رسالتِ حق بر دوشِ توست
ماهِ بی بدیل
حبیبِ خدایی ، مصطفی
رسولِ دعایی ، مصطفی
تو پدر ِمایی ، مصطفی
یا رسول الله
میریزد از خنده ی تو،تفسیرِ لولاک
میتابد نورِ نبوی ، بر سینه ی خاک
نورِ تو در شبِ مبعث
مثلِ صبح ، إِذا تَنَفَّس
عشق تو ، همین و مارا بس
شده دل ما، مستِ حیات
عشق تو ما را داده حیات
زنده کند این دل را فقط ، ذکرِ صلوات
به روی لبای ما یک دعاست
رویای شبِ ما کربلاست
حاجتِ همه یاران رواست
با هر صلوات