ناچارم

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه …

ادامه مطلب

راوی

راوی کرب و بلا دارد روایت می کند از جدایی سر و تن ها حکایت می کند شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند راوی کرب …

ادامه مطلب

آهِ مظلوم

شیعه هر جا قدم که بر دارد به کفِ خود دو تا گُهر دارد با کتابِ خدا و اهلُ البِیت آسمانی است، بال و پر دارد شیعه نزدیکِ چهارده قرن است آرزوی شبِ ظَفر دارد هر چه کشتند زنده تر شده است شیعه با مرگ خیر و شَر دارد پیرِ …

ادامه مطلب

مانند اصغر

مثل حسن ، مثل حسین ، آقاست محسن نور دو چشم حضرت زهراست محسن در این فضیلت مثل و مانندی ندارد اول شهیدِ غربت مولاست محسن روز قیامت او شفیع شیعیان است مشکل گشای عرصه ی عقباست محسن با مادرش آمد ، که بابایش بماند مانند اصغر ، حامیِ باباست …

ادامه مطلب

اکرام

روزی جهان به دست اکرام علیست عالم چو کبوتری سر بام علیست هر لحظه اگر شکر کند باز کم است در زندگیش هر که ز خدام علیست خضری که شد استاد به موسای کلیم شاگرد کلاس درس احکام علیست جسمی که بدون روح تنها جسد است تفسیر اذانیست که بی …

ادامه مطلب

هستیِ نبی

هر کس به طریقی امتحان داد آن روز باد آتش خانه را توان داد آن روز از داغ پسر پشت دَرِ خانه ی وحی صدیقه ی داغ دیده جان داد آن روز بر آتش خانه آب باید می بست شادی دِلِ رباب باید می بست آن دشمن پست جای دستان …

ادامه مطلب

ای کاش

پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد این حادثه بر هیچ کجای تو نگیرد بین نفس سینه ی من فاصله افتاد تا این که در این شهر صدای تو نگیرد تا این سپر تا شده ات فایده دارد ای کاش مرا از تو خدای تو نگیرد پهلو زدم آن قدر …

ادامه مطلب

طفل فاطمه

اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد تو جرم واضحشانی، چه قدْر ازتو نگفتند که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد هزار سال گذشته …

ادامه مطلب

دست علیست

فیض بیداری وقت سحرم دست علییست ای خدا شکر! که برروی سرم دست علیست عزتش مال خودش بود به من هم بخشید آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد برکت نان حلال پدرم دست علیست خوب و بد نانخور اوییم بلا استثنا …

ادامه مطلب

یا محسن

پای تو اهل بکا کم میارن صائبا محتشما کم میارن واسه تو شعر و قصیده کم میگن واسه مدحت شعرا کم میارن طبع شعر تازشو باید بده فیض بی اندازشو باید بده هرکسی مدح تورو میخواد بگه فاطمه اجازشو باید بده مردمو همش مردد میکنن بخدا به خودشون بد میکنن …

ادامه مطلب

ثلث سادات

مادر و بچه در خطر هستند چون علمدار یک نفر هستند در مسیر دفاعِ از حیدر هر دو تا عازم سفر هستند یک نفر داد می زند نزنید ثلث سادات پشت در هستند مادری زیر دست و پا مانده مردم شهر بی خبر هستند آی مردم مگر نمی دانید این …

ادامه مطلب

مشت میکوبند

آمدند از جفا چهل نفری سوی بیت خدا چهل نفری میهمان میرسد گمانم باز میهمان از کجا ؟ چهل نفری؟ همگی حاضرند و آماده وقت این است تا چهل نفری بینشان بغض و کینه باشد در جنگ با مرتضی چهل نفری قصدشان مرتضی ست شیرخدا باشد اما چرا چهل نفری؟! …

ادامه مطلب

اعتماد نکن

به هر کسی دک و پز داشت اعتماد نکن نظر به ظاهر امثال بن زیاد نکن هر آنکه حق علی را ندیده می گیرد از او توقع انصاف و عدل و داد نکن برای خاطر این چند روز دنیایت نمک به زخم امامت نزن، عناد نکن کنار مرجع شیعی که …

ادامه مطلب

پهلوی مادر

از در نمی گویم که تقصیری ندارد جز سوختن این چوب تقدیری ندارد در بشکند نجار از نو می تراشد دل بشکند انگار تعمیری ندارد قانون در، پهلوی مادر، قدّ حیدر غیر از شکستن فعل تعبیری ندارد جنگ است و در مرز میان خیر و شر است اما علی اینبار …

ادامه مطلب

چادر آتش

اگرچه لحظه لحظه روضه هایش میکشد ما را هنوز آهش تماشایش صدایش میکشد ما را میان شعله ها بود و پر پروانه آتش بود در آتش، هیزم آتش، چادر آتش، خانه آتش بود فقط نه چادر خاکی کمی از معجرش هم سوخت رسیدم پشت در دیدم نه مادر دخترش هم …

ادامه مطلب