عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

قسمت_پایانی روضه اصحاب حضرت سیدالشهدا علیه السلام _ ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم ۹۶_ حاج میثم مطیعی

 


فَما أخَذَ الحُسَینُ علیه السلام
یَمینا وشِمالًا إلّا قامَ بَینَ یَدَیه”
آقا
امام حسین علیه السلام هر چی در نماز اندکی به چپ و راست میرفت سعید هم میرفت همون
سمت تا نکنه تیری به آقاش بخوره “فَما زالَ یُرمى حَتّى
سَقَطَ إلَى الأَرضِ”
اینقدر تیر خورد که مقابل امام حسین افتاد زمین “حتّی سقط بین یَدَیِ الحسین” مثیرالاحزان این
جوری میگه: مقابل امام حسین افتاد رو زمین

 

چه خوش
است رنج و محنت به ره وفا کشیدن

چه خوش
است ناز جانان همه را به جان خریدن

چه خوش
است جان سپاری به مِنای چون تو یاری

به منای
کربلای تو شها به خون تپیدن

 

فقط
یه جمله به آقا گفت:” اَوَفَیتَ یابن رسول الله؟!
آقا وفا کردم یا نه؟! *یادته اون رزمنده چی گفت؟ “آقا از ما راضی
باش…”* سعید بن عبدالله شهید شد. راوی میگه” فَوُجِدُ
بِهِ ثَلاثَهَ عَشَرَ سَهماً…”
وقتی اومدن بدنشو نگاه کردن دیدن
۱۳ تیر
خورده بود
.

سِوى ما بِهِ مِن ضَربِ السُّیوفِ
وطَعنِ الرِّماح”
غیر از ضربه های شمشیر و نیزه.
روضه م تمومه؛من با سعیدبن عبدالله  حرف دارم
.

آی سعید!
چند ساعتی گذشت، آقا امام حسین تنها شد، علیِ اکبرش رفت، قاسمش رفت، عباسش رفت ،اومد
درِ خیمه ها علی اصغرشُ ببوسه؛ اونم رفت…این آقا تنها شد

..

 

شیخ
مفید در ارشاد نوشته
:

اَمَرَ الرُّماط  اَن یَرموا…” شمر
به تیراندازا دستور داد بشینن … هدف معلوم… کمان ها رو بکشید… گفت:همه تیربارانش
کنید … “فَرَشَقوها بالسِّهام…”اینا
شروع کردن تیر زدن… “حتی صارَ کالقنفذ” اباعبدالله الحسین بدن مبارکش مثل
خارپشت شد… اِنقدر تیر بهش زدن …. بدنش سوراخ سوراخ شد … من میخوام یه تیرو بگم

 

فَوَقَفَ [الحُسَینُ علیه السلام] یَستَریح وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ..” یه لحظه
دیدن امام حسین ایستاد ،دیگه خسته شده بود ،دیگه نمیتونست بجنگه آقای ما خسته شد…
“هُوَ واقِفٌ…”ایستاده بود…” إذ أتاهُ حَجَرٌ…”یه سنگی آمد…” فَوَقَعَ عَلى جَبهَتِهِ…” این سنگ به پیشانی
مبارکش اصابت کرد …* این آخرین سنگ نبودا

 

رفت
کوفه سنگ زدن .. رفت شام سنگ زدن … رفت مجلس یزید چوب خیزران زدن

 

فَسالَتِ الدِّماءُ مِن جَبهَتِهِ…”خون
جاری شد؛روی صورت رو گرفت… “فَأَخَذَ الثَّوبَ لِیَمسَحَ
عَن جَبهَتِهِ…”
آقا دست برد پیراهن رو بالا آورد خون پیشانی رو پاک کنه…سفیدی
قلب مبارکش نمایان شد
..‌

*ای
وای….این سینۀ ولی الله الاعظمه
…*

 

فَأَتاهُ سَهمٌ مُحَدَّدٌ مَسمومٌ،
لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ…”
یه تیری روانه شد…(چند تا ویژگی
داشت) خیلی تیز بود … مسموم بود … سه شعبه بود … “فَوَقَعَ
فی قَلبِهِ
…”

تیر
به قلبش اصابت کرد … تیر در قلب مبارک فرو رفت

دست
برد پشت به کمر … “ثُمَّ أخَذَ السَّهمَ …”تیر
رو گرفت“و أخرَجَهُ مِن وَراءِ ظَهرِهِ…”تیر
رو از پشت بیرو کشید

 

فَانبَعَثَ الدَّمُ کَالمیزابِ…”مثل
ناودون خون فواره کرد … خون پاشید… *این تیر رو بیرون کشید … ولی بقیه این تیرها
در بدن  مبارک باقی موند … فرصتی نداشت
… طاقتی نداشت تیرها رو بیرون بکشه … با همین بدن وقتی اسب ها از روی بدنش رد شدن
این تیرها با بدنش چه کردند….؟
! *



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.