روضه خوان ها

کربلایی محمد حسین حدادیان – جلسات هفتگی ۲۳ مرداد ۹۶ و یادبود شهید حججی – روضه امام حسین علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام ۰۵:۵۴ حاج حسین ساروز – شب بیست و هشتم ماه رمضان ۹۶ – مسجد ارک – (سینه زنی) ۹:۴۹ حاج محمدرضا طاهری و حاج …

کربلایی نریمان پناهی – شب اول محرم ۹۶ – علی اصغر از تشنگی جون داد (روضه و شور) ۱۲:۵۵ حاج مهدی سماواتی – جلسات هفتگی – ۳ شهریور ۹۶ – محکم بگیر رشته قنداقه اش به کف (روضه حضرت علی اصغر علیه السلام) ۰۷:۴۰ حاج سعید حدادیان – جلسه هفتگی …

الهی به آنان که پرپر شدند پر از زخم های مکرر شدند به آنان که چون پرده بالا زدند قدم در حریم تماشا زدند به آنان که کارون خروش آمدند چنان خون کارون به جوش آمدند به آنان که زخمی ترین بوده اند شهیدان میدان مین بوده اند همانان که …

اگرچه در دل دشمن تو را رها کردم  به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم محاسنم به کف دست و اشک در چشمم به همره تو دویدم خدا خدا کردم هزار مرتبه جانم ز تن جدا گردید دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم گلوی تشنه …

یه مادر تو کربلا شیر نداره هر کسی شیرخواره داره بیاره صورتا رُ همه بالا بگیرید بچه هارُ روی دستا بگیرید بذارید یه لحظه بی شیر بمونه دلاتون روضه ی اصغر بخونه میرزای قمی هر وقت روضه خونی می خواست براش روضه  بخونه میگفت روضه ی علی اصغر بخون، میگفتن …

وقتی دلم دارد هوای مجتبی را باید ببیند بچه های مجتبی را قاسم تو را یک عمر بر دوشم گرفتم با تو حسن را هم در آغوشم گرفتم تو اشبه الناس حسن هستی عزیزم اصلا برادر جان من هستی عزیزم خیلی برای مجتبی دلتنگ هستم از سوی دلبر نامه ای …

کو به کو، منزل به منزل، دیده را دریا کنم  گم شوم در اشک، شاید مرگ را پیدا کنم پای رفتن دِه خداوندا! من افتاده را  تا روم بیرون ز شهر و، گریه در صحرا کنم یابن الحسن یابن الحسن.. یک وقتی هم این اشعار زبان حال بی بی فاطمه …

اقایان عزیز! خدا قسمتتان کند به عراق بروید. وقتی می خواهید از بغداد به سمت کربلا بروید  اگر نگاه کنید ، بین درخت های خرما دوتا گنبد کوچک پیداست. به راننده می گویید: اینجا کجاست؟ میگوید :قبر دوتا بچه های مسلم بن عقیل است. وقتی داخل حرمشان می شوی خدا …

حضرت زهرا قبول کرده به فرزندیم یکدفعه دید یکی در علقمه داره می گه دادش! جگر حسین آتیش گرفت… آخر یک روز صدا زد: عباسم! مگر من برادرت نیستم؟ چرا به من داداش نمی گی؟! سرش پائین است مقابل ابی عبدالله. خدای ادب است عباس. بغض کرد، خجالت کشید عرق …

من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت / زخمی که شد عمیق مداوا نمی شود گر چند ضربه هم زده بودند، باز هم / پیشانی تو بیش از این وا نمی شود تا دید طبیب میگه دیگه بابات زنده نمی مونه صدای گریه زینب فرق کرد؛ بابا یه حرف …