ملزومات روضه

با عمه اش به پای حسین گریه میکند در سجده هم برای حسین گریه میکند سجاد آل عشق و امام بکاست او هر لحظه در هوای حسین گریه می کند هشتاد درصد از لحظات غمش شده وقف حسین و جای حسین گریه می کند با خاطرات نیزه و سر لطمه …

یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی از صبح زود تا به سحر گریه میکنی یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد داری برای چند نفر گریه میکنی وقتی که چشمهات می افتد به معجری حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی این طفل را به جان خودت اب داده …

امشب که با تو انس به ویران گرفته ام ویرانه را به جای گلستان گرفته ام امشب شب مبارک قدر است و من تو را بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی گل بوسه ایست کز لب عطشان گرفته ام از بس که …

در کودکی شد قسمت من خانه داری هم خانه داری می کنم هم سوگواری گـــریـــم بـــرای نـــــور دو عـیـنـت هــر شب دهـــــم آب دســت حسینت دیشب دعــا کردی اجل جانت بگیرد امشب دعــا کن دخترت زینب بمیرد دیشب تــــــو بــــودی انـــــدر کنارم امشب بــــه دیــــوار ســر می گذارم دیشب نشستی …

شرافت مات تشریفات والای علی اکبر (علیه السلام) تعالی شمّه ای از شأن اعلای علی اکبر (علیه السلام) تجلّی های پیغمبر در این آئینه بی وقفه حرم را می کند محو تماشای علی اکبر (علیه السلام) هم آوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو هزار الله اکبر ، …

گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام – گریزاول دو نفر مرگ خودشان را از خداطلب کردند ، یکی مادرش فاطمه بود ، هی می گفت : خدا دیگر مرگ زهرا را برسان . یکی هم میوۀ دلش موسی بن جعفر ، آخر هر روز وقتی غروب می شد …

سوی خیمه برگرد خواهر حزینم ***تا به زیر خنجر ننگری چنینم رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی***وقت جان سپردن آه آتشینم رو که بهر قتلم اینک ایستاده***خولی از یسار و شمر از یمینم نیزه سنانست کامده به پهلو***تیر بوالحنوق است خورده برجبینم رو که تا نبینی وقت رفتن …

کو به کو، منزل به منزل، دیده را دریا کنم  گم شوم در اشک، شاید مرگ را پیدا کنم پای رفتن دِه خداوندا! من افتاده را  تا روم بیرون ز شهر و، گریه در صحرا کنم یابن الحسن یابن الحسن.. یک وقتی هم این اشعار زبان حال بی بی فاطمه …

به تنگ آمد دلم از کینه ی منصور یا جدا فلک بین با چه کس کرده مرا محشور یا جدا برای بردنم آن شوم در آن شام ظلمانی نموده کافری دور از خدا مأمور یا جدا پیاده پابرهنه پیش اسب خود دوانیدم به عذر اینکه من مأمورم و معذور یا …

باقر آل رسولم نجل زهرای بتولم پاره شد ، قلبم از ، زهر کینه جان سپردم به شهر مدینه وا مصیبت مصیبت مصیبت قبله اهل ولایم شد مدینه کربلایم زاده سیّد الساجدینم کشته ام کشته راه دینم وا مصیبت مصیبت مصیبت من در ایّام صغیری دیده ام رنج اسیری با …