غلامِ حسين

آغوش

دادم پس از تو دیگر از کف راه چاره من ماندم و یک آسمان بی ستاره فرقی ندارد زنده باشم یا نباشم وقتی ندارم روی دوشم شیرخواره آغوش مادر بود روزی جایت اما حالا سرت بر نیزه،دست آن سواره دیگر صدای هر دوتای ما گرفته تو پلک بر هم میزنی …

ادامه مطلب

تٌربتت

در حریمت بغض هایِ آسمان پایان گرفت باد تا پیچید دور پرچمت، باران گرفت در ضریحت کلّ حاجات جهان شد مستجاب غیرممکن ها از اینجا رخصتِ امکان گرفت جرعه جرعه غصه خورد و تا ابد خیری ندید هر که غیر از دستِ تو از جای دیگر نان گرفت آرزوی کربلایت …

ادامه مطلب

چای عراقی

هستند هریک از یکی دیگر مؤدب‌تر اینجا گدا هرچه مؤدب‌تر، مُقرَب‌تر یک اربعین، پای پیاده خوب فهمیدم جز تو مسیرم هرچه باشد، نیست جز اَبتر چای عراقی مست خواهد کرد زائر را ساقی بریز از آن برای ما لبالب‌تر در کوره‌‌ی چشمان جابِر، عشق ثابت کرد دنیا ندارد دلبری از …

ادامه مطلب

سینه زنی زمینه _ ویژه شب جمعه و ایام اربعین _حاج عباس طهماسب پور

تو که باشی تو دلم نه دیگه غم نیستآقا دیوونگیام واسه تو کم نیستاینقده خوبی و مهربونی ارباباینکه عاشقِ توام دست خودم نیست دلمو برده نگاهه دلرباتکه الان یه نوکرم تو روضه هاتواسه ی منی که دنبال توامهیچ جای دنیا نمیشه کربلات دنیای منی…رویای منی….آقای منی….حسین… پای این سیاهیا نوکری …

ادامه مطلب

سینه زنی واحد زیبا _ ویژه شب جمعه و ایام اربعین _حاج امیر عباسی

سفر کرب و بلا ، آرزویِ دل ماجنتِ اهل ولا ، حرم خون خدا«سیدی یا مظلوم یا اباعبد الله» حرم خونِ خدا ، بهشت اهل یقینقبلۀ دل مرقدِ ، پسر اُمِ بنینرزقِ این سینه زنان ، کی شود کویِ حسین؟روشنیِ چشم ما ، خاکِ بین الحرمین«سیدی یا مظلوم یا اباعبد …

ادامه مطلب

سینه زنی زمینه زیبا _ ویژه شب جمعه و ایام اربعین _حاج مهدی سلحشور

من آمده ام جان دهم از داغ تو مولامَن ماتَ عَلَی حُبِّ حسین ماتَ شهیدا«ای عشق ، ای جان ، مظلوم ، عطشان» تویی مصباحُ الهدی .. قبلۀ ما کربلا .. گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده امهیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود من اسمه …

ادامه مطلب

روضه و توسل جانسوز _ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و اسارت خاندان آل الله اجرا شده شب ۳ محرم ۹۷_حاج میثم مطیعی

میلرزه صدام .. میسوزه تنم .. چقد آخه هی زیر دست و پا زدنم .. نبودی بابا .. تو تاریکیا صدا زدم انگار نمیدیدنم .. کجایی بابا .. که درد میکنه تموم تنم بابا چی بگم از کبوترای خونی آتیشِ معجر و سَرایِ خونی   *دختر دارا میدونن …   …

ادامه مطلب

تنها خدا بماند

کِی می‌شود که از ما تنها خدا بماند این غیرها بریزند از ما خدا بماند من هرچه میکشم از دست همین من است و ای کاش من نماند اما خدا بماند آنجا که بی رفیقی آنجا که نااُمیدی وقتی کسی نماند آنجا خدا بماند او را اگر بیابی جز او …

ادامه مطلب

قبولم میکنی؟

بار دیگر آمدم آیا قبولم میکنی؟ من همانم, بنده ی رسوا, قبولم میکنی؟ بی حیایی کرده ام شرمنده ام حالا بگو روی می گردانی از من یا قبولم میکنی؟ بد گره افتاده بر کارم که دورم از شما خسته هستم مانده ام تنها قبولم میکنی؟ چون که شد تیره دل …

ادامه مطلب

ریسمانِ بازویم

چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم که خلق جزتو نبیند تجلی از سویم به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم حمایلم شده این ریسمانِ بازویم به جز تو کس نتواند مرا اسیر کند اگر اسیر شدم راه عشق می پویم اگر چه شیرم و در بند …

ادامه مطلب