شعر روضه

اسمِ اعظمت

دم را غنیمت می شمارم تا دمت هست هرجا که باشم بر لب اسمِ اعظمت هست از هر کسی که خواست باشم همنشینش پرسیده ام اول که آیا آدمت هست؟ از آدم و عالم اگر شد دست کوتاه در دل ندارم هیچ غم چون پرچمت هست مبهوت و مات از …

ادامه مطلب

روضه‌ات دریاست

باز می‌سوزیم از غم؛ آتشِ هجران و من روضه‌ات گرم است، با این هر شبه مهمان و من من شبیه آسمانِ بغض کرده؛ ابری‌ام یک رقابت هست، بین بارشِ باران و من چونکه می‌خواهند، اشکم را برایت کم کنند جنگِ سختی هست، بین لشکرِ شیطان و من روضه‌ات دریاست، هر …

ادامه مطلب

ای یوسف زهرا

ای عاقبتِ کار به دست تو نگاهی این عمر گذشت و نشدم آنکه تو خواهی تا منتظر شدنم راه زیاد است کو طاعت بی چون ز تو ای نور الهی می‌خواستم ای آقا سپر جان تو باشم ای وای که خود تیر جفایم به تو گاهی هربار که تو گفته‌ای …

ادامه مطلب

گوشهٔ چشمت

تمام عمر پی اشتباه می‌گردم میان راهم و دنبال راه می‌گردم تو در منی و من آن چشمهٔ سیاهدلم که بیقرار به دنبال ماه می‌گردم عزیز مصر پیمبر! تو هستی اما من به جست و جوی تو در بین چاه می‌گردم چگونه دور تو گردم منی که در همه عمر …

ادامه مطلب

رزق گریه

دیده آن گاه که با اشک ملاقات کند رزق گریه طلب از مادر سادات کند گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست “گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند” روز محشر که همه دیده گریان دارند نوکر فاطمه (س) آن روز مباهات کند می زند از قفس عالم خاکی بیرون هر که …

ادامه مطلب

صحن آئینه

بس که لبریز شد از وصف تو جام کلمات عاجز از مدح تو گردید تمام کلمات شاعران گرچه نوشتند ولی کافی نیست باید از مدح تو خوانند امام کلمات نام تو گرچه بها داده دل دفتر را انقلابی ست ولی بهر نظام کلمات نام معصومه برایت ز لسان الله است …

ادامه مطلب

غم هجران

کشیدم از غم هجران عذاب بسیاری برس به داد دلم با شتاب بسیاری به اشتباه در خانه ای زدم هر بار به چاه رفته دلم با طناب بسیاری هواس من همه جا هست جز امام زمان زمانه بسته به دستم طناب بسیاری (میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست) مرا …

ادامه مطلب

رنج هجران

هر چه میخواهی بخواه اما ، ندارم بیش از این نیست تابِ فاصله در کوله بارم بیش از این بیستون سینه را کَندی ز مهرت ، در خَفا آشکارا زخم زن بر قلب زارم ، بیش از این ای قرار جان مشتاقان عالم یاد تو این که بینی بیقرارم ، …

ادامه مطلب

عمه ی سادات

هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران به روی دوش خودت بیرق کرم داری امامزاده ی موسی بن جعفری اما برای فاطمه در شهر قم حرم داری برای بخشش هر چه گناه، ای …

ادامه مطلب

آمدی

آمدی در خاک ایران تا که قم بی غم شود جای پای شیعه در این سرزمین محکم شود جمع شد معصومه‌ای بر چارده معصوم؛ تا روز محشر از گناهان من و تو کم شود بس که در اوج است بر جای قدم‌هایش فقط عالَمی باید کند تعظیم و عالِم خم …

ادامه مطلب