اگر به دست خزان باغ بی بری بانو ولی به روی فلک سایه گستری بانو به سوی قم که قدم می نهی علم بردوش به شانه عرش خدا را می آوری بانو زشور عشق برادر به برکت قدمت نمک به سفره این شهر می بری بانو دیار قم شده صحرای …
ادامه مطلبعصمت
با وضو از دیده تر مینویسم فاطمه مثل فضه مثل قنبر مینویسم فاطمه باطن الله اکبر مینویسم فاطمه هستی موسی بن جعفر مینویسم فاطمه تا قیامت آفتاب روشن دین فاطمه ست نور زهرا! صبر زینب !جمع در این فاطمه ست حضرت معصومه ی طاهاست! عصمت را ببین محملش نور است …
ادامه مطلبتعلق ها
کنارِ صحن تو ،دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی نشان مادر خود را همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را دل از بار تعلق …
ادامه مطلبداغ دیدی
تو بستر به سختی نفس میکِشی تو این لحظه ها شکل مادر شدی الان خوب حس میکنم واسه چی تو زهرای موسی بن جعفر شدی چقدر زوده پرپر شدن واسه تو چقدر زوده واست خمیده شدن شدی فاطمه تا که سهمت باشه تو سِنّ جوونی شهیده شدن چقدر داغ دیدی …
ادامه مطلبنمک گیر
باز هم میشوم کبوترتان زیر ِ این گنبدِ مُنَوَرتان من نمک گیر ِسفره ات شده ام دستِ خالی نرفتم از درتان مادر ِ من کنیزتان بوده پدرم نیز بوده نوکرتان جایِ کرب و بلا و طوس و نجف شده ام خاک بوس ِ محضرتان ما عجم ها چقدر خوشبختیم شده …
ادامه مطلببی برادر
هم شکسته میشود پشت برادر بی برادر هم شود مثل گلی پژمرده خواهر بی برادر از مدینه آمده تنها به عشق دیدن او جان نمیخواهد به تن معصومه دیگر بی برادر لحظه لحظه اضطرابش میشود بیش از مدینه دختر موسی ابن جعفر گشته مضطر بی برادر با برادر کوه غم …
ادامه مطلبهجران به چالش می کشاند عاشقان را همراه خود می آورد اشک روان را خواهر شدی و فکر دوری از برادر با بی قراری برده از جانت توان را بین تمام غصه ها داغ برادر تا پای مردن می کشاند خواهران را الحمدلله که ندیدی بین گودال زیر هجوم نیزه …
ادامه مطلبآسمان
تا ابد سایهی سرم هستی ای که از عالَمی سری بانو دست ما را رها نخواهی کرد شافع روز محشری بانو وقت شبزندهداریات دیدند آسمان غرق استجابت شد با قنوتی که نیمهشب خواندی پای سجادهات قیامت شد چشمهی پاک معرفت هستی دست تو بوسهگاه دریاهاست دختری مثل تو در این …
ادامه مطلبحاصلِ عشق
بار دیگر فضا مُعَطَّر شد همه جا روشن و مُنَوَّر شد حاصلِ عشقِ بینِ شمس و قمر پسری شد که تاج هر سر شد زد قدم میوه ی دل زهرا شادی ما دو صد برابر شد غم فراری شد و شعف آمد اینچنین غصه هایمان سر شد حسن دیگری ز …
ادامه مطلبفراموشم نکن
گرچه دورم از تو آقاجان فراموشم نکن کرچه کار من شده عصیان فراموشم نکن محضر تو هِی بدی کردم ولی فرصت بده این بدی را میکنم جبران فراموشم نکن راه وصل و همنشینی با تورا گم کرده ام خسته ام دیگر از این هجران فراموشم نکن ای که نادیده گرفتی …
ادامه مطلب