منتسبین به معصومین

امان‌نامه

سهم من از زندگی چیزی به غیر از غم نشد هیچکس غیر از برادرهام غمخوارم نشد بعد تو عباس، زینب ماند و این نامحرمان بعد تو دیگر برایم هیچکس محرم نشد زود رفتی ماه من از آسمان خواهرت فرصت حتی وداع ما دوتا باهم نشد ای برادر هیچ در فکر …

ادامه مطلب

شعر روضه حضرت عباس ع

رفته امیر لشکرش را پس بگیرد از کوفیان آب آورش را پس بگیرد رفته بگوید تشنگی ها برطرف شد تا حرف های دخترش را پس بگیرد یک دستش اکبر بود که کشتند او را باید که دست دیگرش را پس بگیرد از مشک باید آبروی رفته اش را از تیر …

ادامه مطلب

امید آب

امیر لشگر من دست من به دامن تو رباب مانده و امید آب بردن تو به اهل خیمه سپردم که آب گردن من بلند گر نشوی خون من به گردن تو عبای من که نصیب علی شده ماندم چگونه جمع کنم پاره پاره تن تو دو تیر با دو کمان …

ادامه مطلب

تیرباران شدی

چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد تو زمین خوردی دورِ حرمم غوغا شد مشک تو پاره شد و آبرویت ریخت زمین سیلِ آن خورد به خیمه همه جا دریا شد مشک تو پاره شد و خاک ، به سر کرد رباب ذکر او “وای علی” جای “گُلم …

ادامه مطلب

یک قبر کوچک!

حتی نرنجاند از خودش یک مشت ترسو را بخشید از روی سخاوت دست و بازو را تا خاطراتی را نهان سازد بر آن میگشت پنهان بسازد از برادر زخم پهلو را عباس ماهی خنده رو بودست، اخمو نیست تا کی ببخشم حرف آدمهای بدگو را او غیر وقت جنگ لبریز …

ادامه مطلب

مژگان چشمها

چشمت شبیه بختم در خواب غم فزایی است واکن دو چشم تر را وقت گره گشایی است پلکی بزن دلم را آزاد از این قفس کن مژگان چشمهایت مفتاح دلگشایی است یک عمر مهر برلب چون غنچه ی خموشی گل بانگ ای برادر فریاد از این جدایی است هر زخم …

ادامه مطلب

عمو افتاده

  ذکـرِ لاحـول ولا قـوه الا باالله می کند بدرقه یِ راهت اباعبدالله تو امـیدِ حـرمِ فاطمـیـونی آری همه یِ عشقِ منی باید عَلَم برداری مشک برداشته باذکرِ مدد فاطمه رفت پسرِ صف شکنِ شیرِ خدا علقمه رفت صف به صف می شکند لشکرِ روباهان را اسـدالله به چـَنگ آوَرَد …

ادامه مطلب

پاسدار حرم

آب از دست تو سقا به خدا حیران است مشک و تیر و علمت تا به ابد گریان است تک یل حیدری و بر تو بنازد زینب با نگه صف شکنی کین طرق شیران است ادب از مکتب تو درس ادب را دیده معرفت را زتو ای جان اخا، بنیان …

ادامه مطلب

چه آمد به سرت

گر نشد مشک ولی ماند امید دگرم ببرم آب دراین کاسه چشمان ترم.. ..هم شکستند همین کاسه و هم کاسه سرم تا هوایی به سر از آب مبادا ببرم اینچنین شدکه من امید زدستم دادم با سر از روی بلندی به زمین افتادم چه کنم مشک سر ودست و دوچشمی …

ادامه مطلب

قسمت_اول روضه و توسل حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _شب ششم محرم ۹۶_ سید مجید بنی فاطمه

  به جای جای دلم، جایِ پای توست حسین خوشم که حنجره ام نینوای توست حسین هزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشم خدا گواست که وقف عزای توست حسین حسین جان… صفا و مروه و رکن و مقام و کعبه ی من به کربلات قسم کربلای توست حسین …

ادامه مطلب