عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

شکر خدا که پیرهنت در نیامده… / شعری بسیار جانسوز و زیبا

دارم به خاطر حرمت گریه می کنم
از شوق سفره ی کرمت گریه می کنم
در روضه های محترمت گریه می کنم
وقتی برای درد و غمت گریه می کنم

حتی علی و فاطمه خوشحال میشوند
در خانواده ات همه خوشحال میشوند

دنیا ندید وسعت بالاتر از تو را
سائل ندید جز خودت آقاتر از تو را
دستی ندید دستِ بفرماتر از تو را
یثرب ندید حضرت تنهاتر از تو را

تنها میانِ خانه و تنها میان شهر
زخم زبان همسر و زخم زبان شهر

پای غریبی تو به پا برنخواستند
یا دشمنت شدند و یا برنخواستند
مشتی حرامزاده ز جا برنخواستند
وارد شدی به پای شما برنخواستند

اهلِ مدینه ناز شما را کشیده اند
یک عده جانماز شما را کشیده اند

با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند
اهلِ مدینه سر به سرت میگذاشتند
گاهی عصا به رویِ پرت میگذاشتند
یک کوزه سم کنار سرت میگذاشتند

تنها ، غریب ، بی کس و آرام میروی
از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی

در کوچه میروی ، غمِ مادر نشسته است
قنفذ در این مسیر مکرر نشسته است
در پیش تو مغیره به منبر نشسته است
درخانه پای قتل تو همسر نشسته است

این زهر و درد سوختنت فرق میکند
تو طرزِ دست و پا زدنت فرق میکند

زانو بغل مکن چقدر آه میکشی
تو در جواب اهل گذر آه میکشی
با راز خویش تا به سحر آه میکشی
داری به جای چند نفر آه میکشی

در آه آه خویش تو مویت سفید شد
در کوچه ای امید دلت نا امید شد

تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست
تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست
تقصیر تو نبود دل اطهرش شکست
تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست

گیرم که دست تو سپر مادرت نشد
تقصیر تو نبود قدت یاورت نشد

بیرون بریز این جگر پاره پاره را
بیرون بریز غصه ی این گوشواره را
زینب رسیده است بگو راه چاره را
خونابه های دور لب پر شراره را

با مقنعه دهان تو را پاک میکند
این خاک گیسوان تو را پاک میکند

خون لخته روی پیرهنت ریخته شده
آلاله وقت آمدنت ریخته شده
هفتاد تیر در بدنت ریخته شده
هم خون تازه از کفنت ریخته شده

دارد حسین پیش تو از حال میرود
او از کنار تو ته گودال میرود

شکر خدا که پیرهنت در نیامده
با زور ، خاتم یمنت در نیامده
دیگر لباسهای تنت در نیامده
یا چوب نیزه از دهنت در نیامده

شکر خدا که پیکر پاک تو پا نخورد
سرنیزه ای میان گلوی تو جا نخورد

اما حسین صورت از خون خضاب داشت
در دل برایِ خواهرِ خود اضطراب داشت
یک کوه غُصه داشت ولیکن رباب داشت
جا در میان مجلس و بزم شراب داشت

با چوبدست روی لبش مینواختند
یک عده مست روی لبش مینواختند

محمد جواد پرچمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.