عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام _ حاج حسین سازور

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَهَ الرَّشیدَهَ ، وَ الْغُرَّهَ الْحَمیدَهَ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَه منِّی اِلَیْهِ ..

یا صاحب الزمان .. یا صاحب الزمان ..

عجیب دلهره دارم که بر درت نرسم
مباد اینکه شبی هم به محضرت نرسم

شبی که هست مرا با تو فرصتی افزون
چه خاک بر سرم آرم چو بر درت نرسم

هوایِ پاک در اینجاست در سحرگاهت
چه حیف بر سحرِ بنده پرورت نرسم

نبود لایق درگاهِ تو گنه کاری
که ناامید شد و گفت در برت نرسم

زمین به لرزه درآمد زِ معصیت هایم
و من هنوز به عبرت زِ کیفرت نرسم

میانِ در و بلا با تو این سخن دارم
خدا نیاورد آن که به حیدرت نرسم

زِ خیر خواهی مردم اگر کنم پرهیز
به خیرِ دیدن دنیا و آخرت نرسم

اگر گره نگشایم زِ چهره ای غمناک
به رویِ شاد یقین در برابرت نرسم

تو راه داده ای از لطف اهلِ ایمان را
بنا نداشتی اصلاً به باورت نرسم

اگر به یاری زهرا نمیکنم اقدام
چه جایِ این گله به حوضِ کوثرت نرسم

هزار قافله رفت و هنوز جاماندم
چه سود چون که به یاری لشگرت نرسم

زِ اقتدا به شهیدان اگر کنم غفلت
به هیچ مرتبه از یار و یاورت نرسم

بگیر دستِ مرا ای امام عاشورا
که بی تو هیچ به غم های خواهرت نرسم

هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تنِ تو
و من به یاری یک زخمِ پیکرت نرسم

.

.

بریم سامرا .. بریم تشییع پیکرِ امام عسکری .. خوش به حالِ اونایی که الان کنارِ حرمتند .. اونجا دارن برات عرض ادب میکنن .. یقیناً امروز امام زمان سامرا تشریف دارند…اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ ..

مثلِ بغض از وسط حنجره برخاسته ایم
همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته ایم
با دو صد حاجتُ و درد و گره برخاسته ایم
به هواى حرم سامره برخاسته ایم

روضه ی غربت تو حالِ عجیبى دارد
هرکه نامش حسن است ارثِ غریبى دارد

جان به قربانِ دلت جان به فداىِ سر او
فرق ها داشت نگاهِ تو و چشم تر او
که تفاوت بکند ، همسرتو .. همسر او
طعنه بسیار شنیده دل غم پرور او

حسنِ سامره صحن حرمش محترم است
حسنى بینِ بقیع است که او بى حرم است

یاحسن ، آهِ تو پرداختنى میخواهد
یاحسن ، داغِ تو بر سرزدنى میخواهد
یاحسن ، نام تو دور از وطنى میخواهد
یاحسن ، روضه ی تو سوختنى میخواهد

دل تو تنگِ مدینه است که دلگیر شدى
مادرى هستى عزیزم تو اگر پیر شدى

خانه کوچکِ تو هیچ کم از زندان نیست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نیست
بینِ یک مشت نگهبان که بوىِ ایمان نیست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نیست

خانه ات امنیت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ایمنى از حمله ی نااهلان داشت؟

اصلاً این غصه به پیمانه تو ریخته اند؟
اصلاً آقا سر پروانۀ تو ریخته اند؟
شعله بر دامنِ کاشانۀ تو ریخته اند؟
چهل نفر در وسط خانۀ تو ریخته اند ؟

راهِ ناموس ترا بسته کسى در کوچه؟
همسرت را زده پیوسته کسى در کوچه؟

کوچه اى بود مدینه، که زنى خورد زمین
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمین ..
فاطمه با لگدِ بد دهنى خورد زمین ..
حسن عسکرى، آنجا حسنى خورد زمین ..

قسمت این بود که او درد و محن جمع کند
گوشوار از وسط کوچه حسن جمع کند

قسمت این بود از این داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپیدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لبِ خشک تو از جام مُحرم دادند

عطش پیکر مسموم تو میگفت حسین ..
نفسِ تشنه ی حلقوم تو میگفت حسین ..

پسرى داشتى و آب به لبهاىِ تو ریخت
لحظه ی تشنگى ات گریه به غمهاىِ تو ریخت
اشک بالاى سر پیکر تنهاى تو ریخت
خاکها بر سرش از ماتم عظماى تو ریخت

روى زانوىِ پسر بودى و عطشان نشدى
حسنِ فاطمه صد شکر که عریان نشدى

پسرى داشتى و زود کفن کرد ترا
کفنِ فاخر و شایسته به تن کرد ترا
درخور شان تو تشییع بدن کرد ترا
تیرباران چه کسى مثل حسن کرد ترا؟

نیتم بود حسین و ز کفن میگفتم
ناخودآگاه همش یاد حسن می افتم ..

خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده
احترام دل بى طاقت او حفظ شده
بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده
دست بسته نشده عزت او حفظ شده

خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت
به اسیرى وسط مجلس اغیار نرفت ..

شاعر : محمد جواد پرچمی

وقتی ظرف آب رو آورد برا پدرش ، از بس که که زهر بدنُ ضعیف کرده بود بدنِ حضرت به لرزه افتاده بود .. ظرفُ مقابلِ دهانش گرفت برخورد دندان های مبارک با ظرفِ آب دلِ زمانُ آتش زد .. عرضِ روضه مو از همه التماسِ دعا .. میخوام بگم آقاجان این صدا شما رو بیشتر اذیت کرد یا وقتی اون نانجیب چوب خیزران رو بلند کرد .. انقدر به لب و دندانِ حسین چوب زد … حسین …

چوبی به لبت نشسته دید
دندانِ تو را شکسته دیدم
چشمانِ تو را پر آب دیدم
دورِ سرِ تو شراب دیدم ..

.

﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾
www.babolharam.net
ــــــــــــــــــ
هرگونه کپی برداری از متونِ روضه کانون فرهنگی باب الحرم در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال جایز نبوده و مصداق بارز حق الناس می باشد

.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.