عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

مدح و توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها به نفسِ حاج حسن شالبافان


 تو
کیستی سلاله ی زهرایِ اطهری

معصومه ای، کریمه ی آلِ
پیمبری

ممدوحه ی ائمه و محبوبه ی
خدا

احمد خصایل استی و صدّیقه
منظری

باب الکرم سلاله ی بابُ
الحوائجی

اُم العفاف،دخترِ موسی بن
جعفری

امروز قبله ی دلِ خوبانِ
روزگار

فردا همان شفیعه ی فردایِ
محشری

تو سومین ملیکه ی اسلام
فاطمه

آیینه دارِ زینب و زهرایِ
اطهری

یک مام تو خدیجه، دگر مام،
فاطمه

پاکیزه تر ز مریم و حوّا و
هاجری

مریم پی زیارتت آید اگر به
قم

اقرار می کند که همانا تو
برتری

بر نُه سپهرِ عصمت وتقوی
ستاره ای

در هفت بحرِ نور، فروزنده
گوهری

هم چار نجلِ پاکِ رضا را تو
گوهری

هم هشتمین ولیِ خدا را تو
خواهری

 شاعر : استادغلامرضا سازگار

*این خانوم تنها خواهری است
که از مادر با امام رضا یکیِ،خیلی هایِ دیگه هم خواهر و برادر امام رضا هستند،اما
معصومه اون خانومی است که امام رضا فرمود: هر که خواهرم رو زیارت کنه انگار منِ
امام رضا رو زیارت کرده…

لذا وقتی نامه ی امام
رضارسید دستش،هی نگاه می کرد،هی می بوسید،رو سینه میگذاشت. گفتن:بی بی چی شده؟
گفت: خیلی بویِ امام رضا رو میده…دلم برا برادرم تنگ شده…

همه رو خبر کرد،راه
افتادن،اومدن سمت ایران،از مدینه برن سمت توس،اطرافِ شهرِ ساوه حمله کردن به این
کاروان،اطرافیان حضرت رو به شهادت رسوندن،بعضی از نقل ها هم نوشتن: خانوم رو تویِ
ساوه مسمومش کردن…لذا سوال کرد: تا شهرقم چقدر فاصله است؟گفتن:بی بی جان! دیگه
چیزی راه نمونده،حضرت فرمود:پس کمک کنید مارو به قم برسونید،یه پیکی هم برسونید به
قمی ها خبر بدن،بهشون بگید:خواهرِ، امام رضا داره میاد،بهشون بگید:دخترِ موسی بن
جعفر داره میاد…

وقتی خبر دادن به مردم قم،که
بیایید،دخترِ امام رضا چند ساعت دیگه میرسه،نوشتن:شهر رو تزئین کردن،همه اومدن
استقبال،می گفتن:کجا دارید میرید؟ می گفتن: مگه نمی دونید خواهر امام رضا داره
میاد…زن و بچه اش رو صدا می کرد،می گفت:شماها هم بیایید…

نوشتن:بیرون از شهر منتظر
این خانوم شدن،تا خانوم رسید،اینقدر صلوات فرستادن،اینقدر گُل ریختن،مثل هفده روزِ
پیش،لذا نوشتن بزرگِ شهر قم،اومد ناقه ی بی بی رو گرفت،گفت:بی بی جان! ما بهترین
محله رو آمده کردیم، بی بی جان! نگران نباشید اونجا همه سادات نشینند…بی بی جان!
اونجا همه مَحرم اند،بی بی جان دستور دادیم تو این چند روز اصلاً نامحرم از این
کوچه عبور نکنه…




دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.