عهد
ما از روز اول با حسین و با حسن
ذکر
ما تا روز آخر یا حسین و یا حسن
با
محرم کربلایی شد دلِ ما شب به شب
روضه خواندیم از حسین، اما حسن اما حسن
*حسن جان .. مادرش
میشنوه بلند ناله بزن ، میگن مادرش گریه کنِ حسن شو خیلی دوست داره ، حسن جان
…*
روضه خوانِ غربتش شب های خاموش بقیع
بی
کس و تنها حسین ، بی کس و تنها حسن
بی قرار قصه هایِ کوچه و دیوار و در
رازدارِ
غصه های مادرش زهرا ، حسن
*حُسینم میخوام باهات حرف بزنم :
غریبِ کوچه ها شدن با من ، با من
غریبِ
کربلا شدن با تو ، با تو
دیدن
مادرِ روی خاک با من ، با من
شهیدِ
سر جدا شدن با تو ، با تو
تو نبودیُ دیدم روی خاکِ یه مادر
نیستمُ
تو میبینی روی خاکِ یه خواهر
ای غریبِ مدینه .. ای غریبِ مدینه
غریبه در وطن شدن با من ، با من
شهیدِ
بی کفن شدن با تو ، با تو
تو
خونه دست و پا زدن با من ، با من
قتلگاه
دست و پا زدن با تو ، با تو
من
با خاطره های غمِ فاطمه مُردم
غریبونه
به دستت پسرامُ سپردم
ای حسن جان .. حسن جان
..
*
بی قرارِ قصه های کوچه و دیوار و در
رازدارِ
غصه های مادرش زهرا ، حسن
میفرستد
قاسم و عبداللَه ش را با حسین
تا
بگیرد رنگِ حُسنِ کربلا هم با حسن
*مادرش عنایتی کرد ، امشب که قراره بریم گودیِ قتلگاه
دلامونُ آماده کرد! چندتا حسن حسن بگو، مادرش دعات میکنه. مدینه بلند بلند براش
گریه کنی..حسن جان، حسن جان
شاعر
: محمد مهدی سیار