عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

روضه اجازه گرفتن حضرت قاسم علیه السلام برای ورود به میدان نبرد /متن و صوت

علی اکبر روز عاشورا آمد، گفت: بابا بروم؟ گفت: برو، استأذن، فأذن؛

اما قاسم آمد، استأذن فلم یأذن، بروم؟ نه نرو؛ اجازه به قاسم نداد، با اینکه فرزند خودش را بلا فاصله اجازه داد. چه کرد؟ اعتنقه، عزیز برادر را میان آغوش گرفت، صورتش را روی صورت قاسم گذاشت؛

نوشتند آنقدر این دو در بغل هم گریه کردند که حتی غشی علیهما، هر دو به حالت غش روی زمین افتادند، باز هم به او نفرمود که برو. با زحمت سعی می کند که یک جوری از امام حسین اجازه بگیرد؛

بلند شد و پاهای عمو را بوسید، دستهای عمو را بوسیید، تو را به جان مادرت زهرا بگذار، من به میدان بروم.

جان زهرا کربلایی کن مرا                                           در ره قرآن فدایی کن مرا

ای عمو، حق علی بت شکن                                        دست رد بر سینه قاسم مزن

لم یزل یغفل رجلیه و یدیه، آنقدر دست بوسید، پا بوسید تا از امام اجازه گرفت. حُمَیدبن مسلم می گوید: آمد میدان، دیدم نوجوان اشک از گوشه های چشمانش جاری ست؛

رجز خواند: آی آنهایی که من را نمی شناسید، من پسر امام حسن هستم، همان آقایی که بدنش را تیر باران کردید، همان آقایی که به بدنش جسارت کردید، تا فهمیدند پسر امام حسن هست،

آنچنان محاصره اش کردند و آنچنان قاسم مبارزه کرد، یه وقت عمو را صدا زد: یا اباعبدالله …، اباعبدالله امد بالای سر قاسم …

مزد حسن را به تو پرداختند                                  اسب به گلگون بدنت تاختند

کاش نمی دید عمو پیکرت                                   تا که برد هدیه بر مادرت

مادر علی اکبر در کربلا نبود، اما مادر قاسم کربلا بود؛ چه طوری این بدن را پیش مادر ببرد، آیا جوان ها را صدا می زند؟… دیدند خم شد، سینه قاسم را به سینه چسباند، وضع صدره علی صدره، خودش بدن را طرف خیام آورد. عز والله علی عمّک، عمو جان برایم سخت است که صدایم بزنید اما نتوانم کاری انجام بدهم…


منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی حفظه الله.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.