پایگاه جامع روضه خوانی با توكل بر الله و توسل به اهل بیت (ع)، سایت روضه خوانی مرکزيست برای نشر و دانلود متن و کلیپ های صوتی و تصویری روضه، گریزهای مداحی ، کتاب های مقتل ،شعر، مرثیه و هر آنچه که به درد روضه خوانی می خورد.
پیامبر اکرم صلی الله نشسته بودند، بی بی زهرا سلام الله علیها وارد شدند، بابا چرا گریه می کنید؟ فرمود: جبرییل یک چیز آورده من را منقلب کرده؛ جبرییل فرمود: خدا فرموده، به پیغمبر بگو، حسین تو را ،
با لب تشنه شهید می کنند.
بی بی زهرا شروع کرد به گریه کردن، سه سؤال فرمودند: بابا وقتی حسین را می کشند، شما هستید؟ نه من نیستم، آیا علی زنده هست؟ فرمود: نه بابا جان علی هم نیست، بابا وقتی حسینم را می کشند من زنده ام؟
فرمود: تو هم نیستی زهرا جان، گفت: پس چه کسی برای حسین من گریه می کند؟ فرمود: فاطمه جان زنان و مردان امت من دور هم جمع می شوند و برای مظلومی حسین تو گریه می کنند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: جد غریبم حسین از روز عاشورا کنار راست عرش الهی ایستاده و به چهره سه طائفه می نگرد، اول به زوار کربلایش نگاه می کند،
دوم به صورت گریه کنانش نگاه می کند، سوم به صورت کسی که مجلس عزا برایش بپا می کند، بعد دعا می کند: خدایا آنها را به حسین ببخش، بعد رو می کند به پدر و مادرش، شما دعا کنید تا خدا گریه
کن من را ببخشد… امام حسین سوار بر اسب شد،
ذوالجناح تیز تک رو، شب رسد ترسم آخر، از عقب زینب رسد
دید ذوالجناح راه نمی رود، چرا راه نمی روی؟ ذوالجناح گفت: سد راهم طره ی مویی شده پای بندم زلف دلجویی شده بشکند سمی که پایمالش کند…
ابی عبدالله نگاه کرد دید سکینه خاتون آمده دستهای اسب را بغل گرفت، ذوالجناح نمی گذارم بابایم را ببری؛ بابا پیاده شو، آقا پیاده شدند، دستها را دور گردن بابا حلقه کرد، سر و صورت بابا یش را می بوسد،
بابا قاسم رفت برنگشت، بابا اکبر رفت برنگشت، بابا عمو جانم عباس رفت، دیگر برنگشت، بابا اصغر را بردی نیاوردی، بابا، بابا می دانم تو هم بروی بر نمی گردی بابا…
منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نژاد حفظه الله.