عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

متن روضه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم – حسین برات یه دنیا غم آوردم-حاج حسن خلج

حاج حسن خلجحسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش که هدیه کم آوردم
حسین
بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم.
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
حسین
بارون رحمت من
به خواهرت نزول کن
داداش به جون مادر
بچه هامو قبول کن

بنا به بعضی از اقوال،دوتا عون و دوتا محمد کربلا بوده،یه عون و محمد برادرهای عبدالله جعفر بودند،سنین اونها بالای بیست سال بوده،بنا بر بعضی از اقوال عون و محمد آقازاده های بی بی زینب سلام الله علیها،سنشون کم بوده،زیر پانزده سال،بعضی روایات داره خانوم،اینها رو تو خیمه لباس نو به تنشون کرد،چشماشون رو سرمه کشید،به موهاشون شانه زد،به بدن هاشون عطر کشید،فرمود:حالا برید پهلو دایی تون،به دست و پاش بیوفتید،اجازه ی میدون بگیرید، مادر یادتون باشه،اگه دایی قبول نکرد،یادتون نره،دایی رو به چادر مادرم قسم بدید،

حسین برات یه دنیا غم آوردم

گلام رو با خودم آوردم

ببخش که هدیه کم آوردم

حسین ستاره ی عرش برینم

بشنو صدای آتشینم

تو دست رد نزن به سینه ام

نقل اینه :خانوم زینب دستاشون رو گرفت: آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من تو نمیآم،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم،خود زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نکنه من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند،چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه!چطور؟دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اکبر میشه،فوری میگی برو،وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،حالا که نوبت من شده،نه تو کار میاری،باشه حسین،نمی دونید چقدر حسین گریه کرد.

نگاه به قدشون کن

ببین مرد نبردند

می خوان مثل خود من

دور سرت بگردند

اونیکه تو باید امشب با زینب بگی اینه،نشست کف خیمه:

حسین غریب مادر،حسین غریب مادر…..

حسین

بذار فدای اکبرت شن

غرق به خون برابرت شن

تا افتخار خواهرت شن

حسین

بذار نمک بریزم رو زخم دلاتون

حسین

قول میدم این گل های زیبام

اگه برن از جلو چشمام

از خیمه ام بیرون نمیآم

حسین

همه ذکر و فکر زینب حسینه

غصه نخور غریبی

فدای نیم نگاهت

من و دوتا جوونم

اینجا میشیم سپاهت

می خوام دو یاس پرپر

میون گلزارت شن

بذار بلاگردون

چشم علمدارت شن

یه زینبی میگیم،یه زینبی میشنویم،مشهوره،محال ممکن بود،زینب بخواد نمازی بخونه،نمازهای واجب و غیر واجب،حتماً قبل نماز باید میومد،یه چند دقیقه ای حسین رو تماشا میکرد،خوب که سیر نگاه میکرد،حسین رو،بعد میرفت نماز میخوند،خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها،تازه خدا بهشون زینب رو داده،متوجه شدن ابی عبدالله از گهواره تا فاصله میگیره،زینب شروع میکنه گریه کردن،تا حسین بر میگرده،میخنده،تا حسین میره ضجه میزنه،ابی عبدالله که کنار گهواره زینب راه میره،اگه میره چپ چشم زینب،دنبالش میره،حسین میاد به راست چشم زینب دنبالش میگرده،بی بی زهرا آمد،خدمت پیغمبر اکرم،عرضه داشت بابا یا رسول الله عشق این دختر به داداشش حیرت انگیزه،عشق این خواهر به برادرش،شگفت آوره،پیغمبر شروع کرد گریه کردن،فرمود:فاطمه جان این دخترت شریک حسینه،این دخترت کربلا میره،اون روزی که حسین کربلا میره با این خواهر،نه من هستم،نه تو هستی،نه باباش علی هست،نه برادش حسن،همه رو میکشن،این دختر و دستاشو به ریسمان ،روی شترهای برهنه سوار،پیغمبر و فاطمه نشستند برا حسین گریه کردند،ای حسین………

صلی الله علیک یا مولای یا مظلوم یا اباعبدالله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.