شعر روضه

شیرخواره

این کوفیان تصمیم با تزویر می گیرند شش ماهه را از شیر، با یک تیر می گیرند شش ماهه را با یک سر از پوست آویزان در بُهت چشم مادرش از شیر می گیرند داغ دلت را تازه می خواهند تا گودال این تیرها از میخ در تاثیر می گیرند …

ادامه مطلب

چگونه پلک ترت میل خواب داشته باشد ؟

چگونه پلک ترت میل خواب داشته باشد ؟ اگر برادر تو درد آب داشته باشد تو خواهری و برای گلوی نازک اصغر طبیعی است دلت اضطراب داشته باشد خدا کند که از این لشگر خبیث ، اقلّاً یکی بیاید و قصد ثواب داشته باشد خدا کند پدرت وقت باز گشت …

ادامه مطلب

امشبم را سحر نمی آید

امشبم را سحر نمی آید خواب، در چشمِ تر نمی آید مدحش از من که بر نمی آید چون سکینه دگر نمی آید دختر شاه…گوهر نایاب بی قرینه… درست مثل رباب روضه می خواند، روضه با احساس روضه اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد… روضه ای حساس …

ادامه مطلب

پشیمانم

من خطا کارم جفا کردم به تو اما ببخش گرچه بد کردم – پشیمانم – مرا حالا ببخش راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت علتِ دلشوره ی زینب شدم من را ببخش دل اگر سوزاندم از اهلِ حرم ، در آتشم یا مرا در آتش این غم …

ادامه مطلب

سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی

سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی چگونه آب نگردم که دست یخ‌زده‌ام را دویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی چنان به سینه …

ادامه مطلب

دلیر شیر جمل

آفتاب علی الدوام حسن سحر مسجد‌الحرام حسن ماه زیبای پشت بام حسن حسنی زاده‌ای به نام حسن ای حُسینی ترین سلام حسن مثل دریا به جزر و مد عباس بینِ اَبروت بوسه زد عباس گفت پیشت علی مدد عباس می‌روی و تمام قد عباس ایستاده به احترام حسن جلوه‌ی بی …

ادامه مطلب

هم قدّ سقا شده ای

تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده ای وای بر من که دچار غم عظما شده ای دیشب ازطعم خوش مرگ وعسل میگفتی ظهرامروز در این معرکه معناشده ای بی زره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند که چنین سرخ ترین لاله ی صحراشده ای هرکسی از تن صدپاره …

ادامه مطلب

قد کمان برگشته‌ام

سَرو رفتم از کنارت … قد کمان برگشته‌ام سبز رفتم مثل یک برگِ خزان برگشته‌ام سوختم بی سایه‌ی تو زیرِ نور آفتاب باز ، حالا زیر چترِ سایبان برگشته‌ام خاکِ روی قبر تو حیثیت عرشِ خداست از زمینِ پست ، سوی آسمان برگشته‌ام باز هم مثل همیشه حال زینب را …

ادامه مطلب

صفای عطر بهشت

خدای آینه از جنس دلبری بودی صفای عطر بهشتِ معطری بودی توپیش ازآن که خدا فکر خلقتی باشد در آسمانِ وجود اهل سروری بودی نه بعد اینکه هزاران هزار پیغمبر ” تو قبل اینکه بیایی پیمبری بودی” برای فاطمه هم در سنین کودکی اش تو مهربان تر از الطاف مادری …

ادامه مطلب

ما گداییم

ما گداییم به عشق کرمت می آییم همه با بیرق عشق و علمت می آییم هر قدم ما به هوای قدمت می آییم کوله بر دوش به سمت حرمت می آییم هرتپش این دل من ذکر و نوایی دارد اربعین کرب و بلا حال و هوایی دارد پسر حضرت زهرا(س) …

ادامه مطلب