شعر روضه

مهمان دارید

خبری آمده در هر کوچه… از‌ چه دلشوره فراوان دارید؟! ننشینید چنین افسرده! هوش باشید که مهمان دارید اینکه راهش به شما افتاده.. جلوه ی تام و‌تمام زهراست! عالمه عابده و زاهده است زینب پادشه‌ طوس رضاست! چشمها بسته و سرها پایین! مردها در قدمش کور شوید سر مستور خدا …

ادامه مطلب

فرق میکند

در قم عجیب حال گدا فرق میکند قبله تویی و قبله نما فرق میکند بَدوِ ورودتان به همه شهر گفته ایم همشیره ی امام رضا فرق میکند ای زینب امام رضا امر کن فقط اینجا قم است با همه جا فرق میکند اینجا بلای جان شما دوری رضا ست در …

ادامه مطلب

معجزه

آمدی و حق بده چشمان ما حیران شود مقدم زهرایی تو خوب گل باران شود یا خلیله آمدی در حیرت این دشت داغ تا کویر تشنه ی قم خانه ی رضوان شود تاهمیشه معجزه با چشم هایت ممکن است باید انسان با نگاه لطفتان انسان شود مطمئناً هرکسی چشمش به …

ادامه مطلب

نور بهشتی

روزی طبع مرابازکرامت کرده آنکه همواره به این سینه عنایت کرده ازخودش دم زده در شعر قیامت کرده باز هم ازکرم فاطمه ی معصومه دل من شد حرم فاطمه ی معصومه چقدر شهر قم امروز مسافردارد چقدر کوچه به سمت حرم عابر دارد وه که اینجا چقدر فاطمه زائر دارد …

ادامه مطلب

عشق یوسف

حاجت به شرح آن نیست،دردی که خود عیان است این اشک شور گونه، شیرین ترین بیان است از عشق یوسف مصر یک دل فقط جوان شد در خیمه ی حسینی، دلها همه جوان است بالاترین عبادت، شادی قلب زهراست شادی قلب زهرا، ذکر حسین جان است زهرا تمام ما را …

ادامه مطلب

قرار عاشقی

پای قرار عاشقی ات سر گذاشتی از هرچه بهتر است تو بهتر گذاشتی می خواستی که دل ببری از گدای خود این کار را به عهده ی اکبر گذاشتی مفتاح مشکلات بزرگ قبیله را در دست های کوچک اصغر گذاشتی یک عده را کنیز سرای دو خواهرت یک عده را …

ادامه مطلب

عند الحسین

در طریقت زحمت بسیارها باید کشید تا تقرب منت جام بلا باید کشید یار ما بد نیست از ما یک ملاقاتی کند گه کریمان را به بالین گدا باید کشید در مسیر دلبر ما چشم پاکی واجب است گر نظر خورد انتقامش را ز ما باید کشید نیست توجیه قبولی …

ادامه مطلب

بیمار

من مست علی هستم هشیار نخواهم شد وزخواب خوش مستی بیدار نخواهم شد مقصود من از باده دیدار رخ ساقی است من مست ز می قدرِ دیدار نخواهم شد در وقت تولد می از گوش چنان خوردم تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد بر شاخه خشک دل گر نام …

ادامه مطلب

اباعبدالله

طعنه ی خلق مرا سخت اذیت کرده بارها آینه از سنگ شکایت کرده به گدایی که در این کوچه محبّت نچشید چه کسی غیر تو اِنقَدر محبت کرده بهترین کیفیت سجده ی ما”سوختن” است هرکسی سوخت،بگو خوب عبادت کرده حکم دادند در این شهر به دیوانگی ام شهر بی عشق،مرا …

ادامه مطلب

قبله نما

اگر که قبله نما در مدار می لرزد به شوق سجده به ایوانِ یار می لرزد شراب روی ضریح تو جمع ضدین است کنار صحن تو مست و خمار می لرزد ز هُرم آتش عشق تو«شمس» تب کرده واز رطوبت مِی شهریار می لرزد پیاده آمده ای بین دشمنان اما …

ادامه مطلب