عمریست با عنایت تو گریه می کنم
تنها به قصد قربت تو گریه می کنم
عمریست پای بیرق مشکی روضه ها
در سایه سار رحمت تو گریه می کنم
گاهی ستاره میشوم و تا سپیده دم
در آسمان غربت تو گریه میکنم
قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل
پایین پای هیئت تو گریه میکنم
آه ای ضریح گمشده ! بانوی بی نشان !
در حسرت زیارت تو گریه میکنم
تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع
با بوی یاس تربت تو گریه میکنم
تا تربت شهید اُحد پا به پای اشک
هرشب به رسم عادت تو گریه میکنم
گاهی به یاد هق هق آن پلک نیمه جان
در سوگ بی نهایت تو گریه میکنم
گاهی کنار روضه ات از دست میروم
از بسکه در مصیبت تو گریه میکنم
از ابتدای مرثیه هایت قدم قدم
تا کوچه شهادت تو گریه میکنم
گردد اگر چه غرق به خون پای تا سرم
به زان که بنگرم غم غربت به شوهرم
مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست
این غصه می کشد که غریب است شوهرم
……………..
جز غم کسی به خانه ی ما سر نمی زند
اینجا که مرغ شوق دگر پر نمی زند
در شهر خود غریبم و با درد آشنا
در خانه غریب کسی سر نمی زند
من دختر پیمبر و زان همه یکی
دم از سفارشات پیمبر نمی زند
می زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمی زند
بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت
مادر، کسی مقابل دختر نمی زند
دستی پلید لاله ی گوش مرا درید
دیگر صدای عمه به گوشم نمی رسد