عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

روضۀ جنابِ حر و دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم ماهِ محرم سال ۱۳۹۷ به نفسِ حاج محمد طاهری

حُرّم
که از کمندِ تو سر در می آورم

در شعله
هایِ بی کسی ات پر می آورم

 

نفرینِ
تو کتابِ دعاهایِ خیر بود

دارم
به معجزاتِ تو باور می آورم

 

*منم
امشب میخوام مثل حر بگم .. آقا
:*

 

یا ایها
العزیز! بِکُش یا مرا ببخش
..

هم تیر
هم کتابِ مطهر می آورم

 

*یه
وقت ابی عبدالله نگاه کرد دید از دور ، (فرماندۀ قدرقدرتی رو انتخاب کرده مشاور یزیدِ
ملعون گفت فقط یه نفر می تونه مقابل حسین بایسته اونم حرِ ) حالا این فرمانده قدرقدرت
به چه حالی داره میاد سمتِ خیمه هایِ حسین .. تا ابی عبدالله نگاه کرد دید داره حر
با اون حال داره میاد فرمود عباسم زود برو استقبالش .. دستشُ بگیر بیارش .. ابی عبدالله
فرمود سرتو بالا بگیر ارفع راسک .. سرتو بالا بیار خجالت نکش .. حالا که اومدی دیگه
خجالت نکش ..گفت آقا تو منو بخشیدی اما
:*

 

علیا
مخدره زِ من آزرده خاطرند

رویم
سیاه روی به کوثر می آورم

 

*معلومه
رضایتِ زینبم شرط لازمه .. اومد پشتِ خیمه بی بی .. خانم جان! می دونم قلبتُ آزردم
.. اما اومدم ازت اجازه بگیرم جونمُ فدایِ حسین کنم .. یه وقت صدایِ ناله زینب بلند
شد ، حر خوش آمدی .. به موقع آمدی .. حر ؛ حسینم غریبه

…*

 

زینب
اگر حلال کند عمر خویش را

از جان
و دل ، به پات به آخر می آورم

 

جبرانِ
آن دلی که شکستم نمی شود

هر چند
سر به زیر شده سر می آورم

 

*گمان
نکنید فقط حر دلِ امامُ شکسته ؛ من هر موقع این روضه رو می خونم میگم حداقل حر عاقبت
به خیر شد .. در راه ارباب و مولاش به شهادت رسید. منِ بیچاره چقدر دل امام زمانُ شکوندم
.. هر موقع حجت خدا منو تو گناه دیده سرشُ پایین انداخته فرموده تو دیگه چرا؟ تو که
گریه کن جد غریبِ مایی
..*

 

در خون
اگر به یاریِ تو دست و پا زنم

یک ذره
انتظار تو را برمی آورم

 

با عرشیان
به سیر توام خوش به حالِ من

من عاقبت
به خیر توام خوش به حالِ من

 

*حر
رفت .. همه صحابه رفتن .. از بنی هاشمم علی اکبر رفت .. قاسمم رفت .. حالا نوبت نوبت
این مادر شهیده .. به یادِ همه پدر و مادرای شهدا

..

 

دست
دو تا بچه هاشُ گرفته زینب .. آی مادرای شهدا ، امشب شب شماست .. هر چی ابی عبدالله
فرمود خواهرم من ازت تقاضا می کنم این بچه ها تو خیمه بمونن ، گفت حسین جان یعنی منو
قابل نمی دونی؟ .. لیلا سهمشُ داده .. نجمه قاسمش رو آورده .. ابی عبدلله هر چی زینب
میگه ، سید الشهدا علیه السلام می فرماید نه
!

اما
می دونه چطور باید دل حسینُ به دست بیاره … نشست تو خیمه گفت داداش ، تا الان بهت
اینطوری نگفته بودم ، تورو به حقِ مادرم زهرا

…*


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.