ای
نگاهت پر از سپیده بیا ..
دل
زِ هجرت به خون تپیده بیا ..
« آقای
من .. »
شبِ
غم را سحر،سحر برگرد
ای
صفایِ سحر ، سپیده بیا ..
« آقای من .. »
آه
از این انتظارِ جان فرسا
*چه
قد فاطمیه ها بیاد تو رو صدا بزنم*
آه
ازین انتظار جان فرسا
ای
امید دل رمیده بیا ..
* با
همین زمزمه و ناله ات می تونی صداش بزنی .. آقاجان .. برا من نیا ، به خاطر من نیا
، من کجا شما کجا .. الحمدلله یه اشاره برا شما بسه *
ناله
دارد برای آمدن
مادری
با قد خمیده بیا …
قسمت
می دهم ..
*چه
قد حق این قسم رو ادا می کنی ؟.. این قسم ، قسم معمولی نیست . شاید بعضی وقتها
لقلقۀ زبان من و تو بشه . اما حواسمون رو جمع کنیم ، امام زمان عجل الله فرجه رو
داریم قسم می دیم ..*
قسمت
می دهم به اشکی که
بر
رُخِ مرتضی چکیده بیا …
*کدوم
اشک ؟.. اون لحظه ای که هی التماس کرد .. هی گفت فاطمه با من حرف بزن .. خدا نکنه
هیچ مردی به روز علی بیفته … قهرمان خیبر باشی .. دُل دُل سوار عرب ، فارِس عرب
باشی ..“وارث المومنین “یَعسوب الدین” قائِد الغُر المُحَجَّلین
“ علی باشی .. اصلاً علی باشی .. اصلاً همه رو بگذار کنار .. کی باورش میشد
کار علی به جایی برسه با زانو بیاد کنارِ بدن
…
مرحوم محدث قمّی می گه ..
جلو دَرِ حجره افتاد رو زمین ، هی می خواست بلند شه دید زانو هاش رمق نداره . سر
زهرا رو بغل کرد هی صداش کرد دید جوابی نمی ده
..
(اینی
که گفت یافاطمه اَنا علی ، خیلی حرف داره ..) دیگه دید فایده نداره .. باید تیر
آخر رو بزنه . دیدن بلند بلند گریه می کرد ، می گفت من علی ام .. اشک چشم علی
افتاد رو صورت فاطمه ، من امام زمان عجل الله فرجه رو به همون قطره اشک قسم می دم ..*
قسمت
می دهم به اشکی که
بر
رخ فاطمه چکیده بیا ..
*اشکی
که رو صورت فاطمه چکید اشکِ علی بود … آقاجان .. بازم قسم بدم ..؟ اگه این اسم
و این پرچم سیاه و این فاطمیه نبود ، اینجوری نمی گفتم .. آقاجان ..
جان
آن مادری که …
*شب جمعه ست .. کیا
مشتری اند امشب ..؟*
جانِ
آن مادری که غرق به خون
در
پِیِ مرتضی دویده بیا ..
جانِ
یاسی که بین آتش سوخت
رویی
از غنچه اش ندیده بیا ..
*دیگه
بیا .. تو رو جان مادرت بیا … چقدر فاطمیه التماست کنم … منبرا مادرت عزادارم
.. به حرمت این لباس مشکی بیا … به حرمت این گریه ها بیا … به حرمت اون مادری
که برای علی جون داد …*