هر چه میخواهی بخواه اما ، ندارم بیش از این
نیست تابِ فاصله در کوله بارم بیش از این
بیستون سینه را کَندی ز مهرت ، در خَفا
آشکارا زخم زن بر قلب زارم ، بیش از این
ای قرار جان مشتاقان عالم یاد تو
این که بینی بیقرارم ، بیقرارم بیش از این
کاسه ها را یک به یک بر کام خوبان می نهی
گَر بَدَم ، مگذار در حال خمارم بیش از این
ای غریبِ دور ، پایی در رکاب وصل کن
رنج هجران را توانایی ندارم بیش از این
شد گذر گاه خیال ، از ردّ پایت غرق نور
زیر پاهای تو خواهم سر گذارم بیش از این
توشه ای جز رنج هجران در میان سینه نیست
بیش از این خواهی به بارم ، یا بِبارم بیش از این
موجم و تا ساحل امن تو بی آرامشم
بی کنارت ، نیستم ، بنشین کنارم بیش از این
زندگی طی شد نشد تا خاک دامانت شوم
لااقل بنشین تو بر خاک مزارم بیش از این
داریوش جعفری
رنج هجران اولین بار در حدیث اشک ایجاد شد.