شروعِ حرفِ دلم این نبود بهتر بودخبر زمرگِ پیمبر نبود بهتر بود
زمان ظلم وستم های ناجوان مردانکنارِ دختر خود گرکه بود بهتربود
هدیّه داد فدک را به فاطمه احمدبرای فاطمه آن هم نبود بهتر بود
میان آتشِ نمرود غنچه ای میسوختیقین که آتشِ او هرچه بود بهتر بود
زبانه میکشد آتش زخانه ی زهرابه پشت کوبه ی در زن نبود بهتر بود
به پیشِ چشم ِحسن ماجرا کمی سخت استمیانِ کوچه حسن هم نبود بهتر بود
اگر چه زد و چهل تن نظاره گر بودندبه پیش دیده ی همسر نبود بهتر بود
میان معرکه ی آتش و در و هیزمغلاف ثانیِ ملعون نبود بهتر بود
شب ِوصیتِ زهرا به دخترش زینبکفن اضافه تری گرکه بود بهتر بود
به فرض اینکه تاختند به روی آن اَبدانْاگرکه تازه نبود نَعلِشان بهتر بود
میان بزم ِ شراب و به مجلسِ اغیارنگاهِ هرزه ی شامی نبود بهتر بود
سعید عالیپور
بهتر بود اولین بار در حدیث اشک ایجاد شد.