عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

احسان کریمان

ما چشم به احسان کریمان داریمشوق نمک خوان کریمان داریمدر سفره ی خود نان کریمان داریم
با رزق کریمان چو بسازیم همهاز خلق همیشه بی نیازیم همه

امشب که گداییم، گدای دو کریمسرگرم عزاییم، عزای دو کریمدر خیمه ی حزن بچه های دو کریم
با فاطمه یا محمدا می گوییمبا زینبشان یا حسنا می گوییم
با سینه ی این دو جهل امت بد کردنیرنگ صحابه و خیانت بد کرددنیا طلبی، بغض و عداوت بدکرد
با اینکه عزیزان خدایند این دوافسوس که مسموم جفایند این دو
کشته است زنی یهودیه خاتم راانداخته بر دل همه ماتم راصدیقه تحمل نکند این غم را
آوار فراق بر جگر سنگین استدل کندن دختر از پدر سنگین است
افسرده شدیم پشت دیوار بقیعپژمرده شدیم پشت دیوار بقیعسرخورده شدیم پشت دیوار بقیع
دیدیم همان شاه که صاحب کرم استبرعکس امامزاده ها بی حرم است
ای حضرت مجتبی فدای غم توماییم طرفدار تو و پرچم توهرچند جفا کرد به تو مَحرَم تو
ما محرم روضه های جانسوز تواییمدر ماتم روضه های جانسوز تواییم
ای آه شرربار دلت قاتل ماآتش بزن امشبی همه حاصل مابا روضه ی کوچه ها بسوزان دل ما
آن کوچه که از حرف دلت شد حاکیآنجا که حجاب مادرت شد خاکی
ناموس خدا بود و سرش پایین بودکوهی ز حیا بود و سرش پایین بوددر ذکر و دعا بود و سرش پایین بود
دو از نظر شیر خدا زد سیلیدشمن به رخش چه بی هوا زد سیلی
آن ها که حبیبه ی خدا را زده اندبا ضرب لگد مادر ما را زده اندزهرا، نه، امام مجتبی را زده اند
آن روز درون کوچه پژمرد حسنمادر که زمین خورد دگر مرد حسن
ارباب، که بسیار خیانت دیدهاز کوچه و مسمار خیانت دیدهاز یار و از اغیار خیانت دیده
آخر چه چشیده به خودش می پیچدچون مارگزیده به خودش می پیچد
مسموم شد و زهر بهجانش افتادافسوس توانِ زانوانش افتادپاره جگر از لای دهانش افتاد
ای وای که روحش زبدن رفتنی استتشتی برسانید، حسن رفتنی است
بالای سرش برادرش چون آمدبا پای برهنه خواهرش چون آمدشد تشنه و قاسم پسرش چون امد
رو کرد به شاه کربلا، گفت که آهلا یَوم، کَیَومَکَ أباعَبدالله
انگار حسینم، جگرم می سوزددنیا بخدا در نظرم می سوزدمن می روم، اما پسرم می سوزد
تو بعد حسن، هم پدر قاسم باشهم سایه ی بالای سر قاسم باش
فرمود: حسین! ای همه ی هست حسنفردا ز پی جنازه ام گر آن زندستور دهد تیر ببارند به من
شمشیر خودت را تو نیاور بالادر گوش اباالفضل بگو ای سقّا!
گفته است حسن قرار ما روز دهمشمشیر نزن، قرار ما روز دهمبا قاسم من، قرار ما روز دهم
آن روز اباالفضل بیا کاری کنجای حسنت، حسین را یاری کن
 امیر عظیمی
احسان کریمان اولین بار در حدیث اشک ایجاد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.