عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

روضه و توسل _ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها _حاج عباس حیدرزاده


اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلٰى
عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن،
علیه السلام

 

خورشیدِ رویِ بام دنیای حسینی

فرزانه ای و ماه شب های حسینی

باباست محو حُسن سیمای تو بانو

یا اینکه تو گرم تماشای حسینی

ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین زنها

محبوبه ی محبوب و زیبای حسینی

إِنسیه ای اما شبیه به فرشته

باید صدایت کرد “حورای حسینی

عالم فدای طرز بابا گفتن تو

 

*دیدی دختر چهار ساله چطوری میگه بابا
… مخصوصا اگه سیلی خورده باشه … مخصوصا اگه از ناقه افتاده باشه
…*

 

عالم فدای طرز بابا گفتن تو

شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی

دل میبرد چادر نمازت از ملائک

 

*دیدی دختر چهار ساله ،وقتی چادر سر میکنه..میاد
جلو بابا روشو میگیره .. میگه بابا چادرم قشنگه … بابا بغلش میگیره
..

باباجان، یادت آمد دَمِ خیمه گفتی

 دخترِ من  به تو  چادر چقدر میآید ..

 

بابا پاشو ببین چادرم خاکی شده بابا
.. بابا .. بابا، پاشو ببین  چادرم آتیش گرفته
… بابا

…*

 

تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت

پیداست در خوی تو تقوای حسینی

بابا برای خود دو تا غمخوار دارد

تو زینب کبری نه، صغرای حسینی

حبل المتین از ریشه های چادر توست

تو گرمی بازار فردای حسینی

 

*امشب مجلسمون با شبهای دیگه فرق داره،
امشب حضرت رقیه سلام الله سفره داره … امشب شهدای مدافع حرم هم میان  … شب دخترهای سه ، چهار ساله اس
…*

 

امشب خدا دعای مرامستجاب کرد

بابامرا برای خودش انتخاب کرد

من که توان پاشدن از جا نداشتم

خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد

 

*من دیگه نمیتونستم بلند بشم عمه زیر بغلهامو
گرفت .. عمه پاشو بابا اومده عمه

…*

 

با اینکه من خودم پر درد و جراحتم

زخم لب تو زخم دلم راکباب کرد

دروازۀ پر از غم ساعات یکطرف

مارا یزید وارد بزم شراب کرد

 

*داره با بابا درد دل میگه .. امشب با درد
دلهای این خانم بسوز .. امشب یه دلت کنار حرمش باشه .. یه دلت تو حرم ابی عبدالله باشه
.. بابا خیلی دوستش داره .. اگر دوستش نداشت با سر بریده دیدنش نمیامد .. امشب اونهایی
که دختر چهار ساله همراهشونه .. یه خواهش ازتون دارم .. اگر دختر چهار ساله روی زانو
ت نشسته یا کنارت نشسته .. اهسته این دستت رو صورتش بگذار .. ببین دستت بزرگتر از صورت
دخترت هست!!!… حالاببینید این سیلی چه کرد‌ … بابا
*

 

در شام شامِ دختر تو تازیانه بود

عمه تمام خرج سفر را حساب کرد

 

*یعنی هر وقت خواستن ما رابزنن عمه می آمد
.. بازوشو سپر میکرد
..*

 

زجری که من کشیده ام ازدستهای زجر

عکسی کبود ازمن دردانه قاب کرد

 

*بابا گفتم نزن ..که بال و پرم دردمیکند
…خواهر کوچک داری اگه یکی بهش سیلی بزنه چکار میکنی
..*

 

گفتم نزن که بال و پرم درد میکند

اما چه سود خواهش من را جواب کرد

من نذر کرده ام که ببوسم لب تورا

حالا خدادعای مرامستجاب کرد

 

از شهر کوفه ،تا به شام، سنگم زدن از روی
بام

انقدر بهم سیلی زدن، دیگه نمی بینه چشام

یکی بگه این دختره ، نزن .. نزن ..

ضرب لگد زجر آوره ، نزن .. نزن ..

 

حالا که اومدی بابا گوش بده دردِ دلمو

زخمهای روی بدنم سَر میبره حوصله مو

خسته شدم از قافله بابا، بابا

پاهام شده پر آبله بابا،بابا

 

وای!!! از سنان و حرمله …بابا،بابا

حرمله منو میزد !!!…بابا،بابا

 

*توی همین اشکهات هر چی میخوای  ازش بخواه ،بی بی دست کسی رو خالی رد نمیکنه

بابا همیشه تو منو روی زانوت می نشوندی
بابا.. اما امشب که مهمونم شدی میخوام تلافی کنم بابا … امشب من میخوام سرت رو روی
زانوم بگذارم اما دستهام توان نداره

…*

 

آنقدر زخم به پیکر دارم

نتوانم که سرت بردارم

یا ابتا، یا حسین

یا ابتا یاحسین‌….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.