باید
لخته خون رو با دستام بگیرم
تنت
پاره پاره است الهی بمیرم
وای
تنت، کشتنت
تمام
زمین پر شد از تو علی
جسمِ
تو، می برم
ولی
با چه حالی و با چه دلی
وای
صدا، هلهله
نمیزاره
من بشنوم نالتو
خوبه
لیلا ندید
تن
اِرباً اِربات علی
*گفت:
تا خبر شهادت پسرش رو به پدرش دادم،فردا روزی دیدم چندتا محله پایین تر داره میگرده،گفتم
حاجی چیکار میکنی اینجا؟..گفت راه خونه ام رو گم کردم….
الهی
برا دلت بمیرم حسین،به قول اون آذری گفت: جوونا! گفتن: عمو عباس! چرا کمک نمیکنی بدن
علی رو ببریم:؟فرمود: شما بدن پسر رو ببرید،من میخوام زیر بغل های بابای داغ دیدش رو
بگیرم…*