لالایی عزیزم، نخوردی تو آبی
برو پیش بابات، رو شونش بخوابی
وای گلو، کو عمو؟
داره تشنگی میکنه پرپرت
جون نکن، پیش من
الهی بمیره برات مادرت
وای نرو، غنچه ام
که دلشوره دارم برا حنجرت
عمه جونت میگه
یکم آب میدن به علی اصغرت
لالایی برا تو ،سه شعبه میخونه
تو آغوش بابات، تنت غرق خونه
وای من، تیر زدند
یه جوری که سر از تنت شد جدا
حلقِ تو، پاره شد
تو خواب بودی تیر رو زدن بی هوا
وای حسین،وای حسین
نمیتونه برگرده تا خیمه ها
حرمله، هلهله
برا کشتنت شد چه جشنی به پا
*لشگر
گفت: ما یه جا دلمون به حال حسین سوخت،اونم اون وقتی بود که حرمله تیر به گلوی علی
اصغر زد،هی میرفت سمت خیمه بر میگشت،یه وقت دیدن اومد پشت خیمه،خدا نیاره بابا با دست
خودش قبر بچشو بکنه،همچین که علی رو تو قبر گذاشت شنید یکی میگه: مهلاً،مهلا… اجازه
بده یه بار دیگه بچمو ببینم…حسین …*