عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب دوم محرم ۹۶_حاج محمود کریمی



اَلسَّلامُ
عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ،عَلَیْکَ
مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ،وَ لاجَعَلَهُ
اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ،وَ عَلى
عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 

 آمد ورودیه بارانی است حال و
هوای حسین

 در اوج احترام یک کاروان رسیده
، به صحرای ماریه

 

*خیلی
باید مَحرم باشیم ناله مادرشو بشنویم برا پسرش داره گریه میکنه
….*

 

گرچه رسیده اند،  پایان این سفر شده آغاز مرثیه

زینب به خویش گفت ، بوی فراق
می رسد از سمت بادیه

 

* قدم به
قدم ،لحظه به لحظه خانوم دلشوره اش بیشتر میشه .تو مسیر گفتن: آقا جان! خواهرتون کار
داره با شما .مهار ذوالجناح رو برگردوند به تاخت اومد کنار محمل حضرت زینب

چنان به سرعت برگشت اومد کنار
محمل خواهرش زینب ؛خواهر جان ، خانوم جان …خیلی احترام میکرد حضرت زینب رو .داریم
به حضرت زینب فرموده : بانو
..

امام حسین با دو رکعت نماز شب
عاشوراش همه عالم رو نجات داده بعد به حضرت زینب میگه که منو یادت نره .دعا کنی منو
.تو نماز شبت منو دعا کن
.

نزدیک و نزدیک تر شد .خواهر جان
چی شده ؟ داداش دلم شور زد .یه آن گرد و غبار شد ندیدمت…جلو چشم من باش
…*

 

زینب به خویش گفت ، بوی فراق
می رسد از سمت بادیه

قبل از ورود شمر قلبش شکست ،
حضرت زهرای مرضیه

 

ناحیه ی گلو شد شرحِ آن زیارت
مخصوص ناحیه

امسال می رسد دست رقیه،دست ابالفضلِ
مرثیه

 

امسال می خورد اصغر از آب مشک
و لو چند ثانیه

حی علی الصلاه…حی علی العزا
شد و آغاز مرثیه

 

دل اضطراب داشت ، شکر خدا رقیه
به صورت نقاب داشت

هر محملی که بود از گیسوی فرشته
به دورش حجاب داشت

 

*کاروان
اومدن با یه جلال و جبروت و قانون و مراسمی ؛ همه ی بنی هاشم به صف ایستادن ، عقیله
بنی هاشم ، شفیقه ی امام حسن ، نایبه ی امام 
امیرالمومنین ، نایبه ی فاطمه ،علیا مخدره ، بانوی عالم بعد از فاطمه سلام الله
علیهما،میخواد از محمل پیاده بشه .شتر رو خیلی آروم نشوندن .همه آماده شدن اول خانوم
، خسته است خانوم ، پیاده شدن …یه قدمی بزنن با ابی عبدالله
..

همه از روی محمل میان پایین.راحت
میان پایین…و لو سر سوزنی نمیخواد اذیت بشه…عباس تا رسید زانو زد.سریع زانوهای
مبارک رو گذاشت .خانوم جان دستتونو بدید به من.یه دست رو شونه علی اکبر یه دست رو شونه
عباس
….*

 

هر رفت و آمدی در کاروان عشق
حساب و کتاب داشت
.

آمد سکینه و شرم حضور پیش رخ
آفتاب داشت

 

از ناقه بر زمین زینب قدم گذاشت
و اکبر رکاب داشت

عباس من کجاست ؟ عباس من کجاست
؟

 

* اینجاست
خانوم  جان…امری دارین؟
*

 

آری هنوز پرسشِ زینب جواب داشت

عباس من کجاست ؟ آری هنوز پرسش
زینب جواب داشت
.

 

* تو مدینه
زینب می گفت عباس کجاست ؟ همه میرفتن صداش می کردن .مثل  برق و باد می رسید خانوم جان امری بود ؟

اولین باری که عباس من کجاست
؟ جواب نداشت این بود : عباس من کجاست ؟ جوابش کشیدنِ عمودِ خیمه شد
.*

 

حرف از عطش نبود …سقا برای
اهل حرم مشک آب داشت
.

سیراب و بی صدا  پیش رباب، کودک شش ماهه خواب داشت .

 

*وقتی
پیاده شد خانوم زینب؛دستش رو ابی عبدالله گرفت شروع کردن تو این بیابونا قدم زدن
….*


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.