عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

قسمت_سوم روضه سعیدبن عبدالله حنیفی اصحاب حضرت سیدالشهدا علیه السلام _ ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم ۹۶_ حاج میثم مطیعی


تو کربلام
یه اصحابی بودن که سر روی دامن ارباب گذاشتن ، گفتن: آقا ازما راضی باش

یکی
از اینا سعید بن عبدالله حنفیه ازهمونایی که امام حسین رو به کوفه دعوت کرد اما برخلاف
اهل کوفه پای حرفش ایستاد ،

این
سعیدبن عبدالله حنفی نرفت بازار آهنگرا … تیر سه شعبه نخرید … نعل تازه به اسبش
نزد

 

شب عاشورا
شد ،اون وقتی که امام حسین به اصحابش فرمود ؛ ” تَفَرّقوا فی سَوادِ هذاللَّیل
برید شب شده پاشید برید خونه هاتون …” تَفَرّقوا فی سوادکم و مَدائنِکم
حتّی یُفَرِّجُ الله فَاِنَّ القوم اِنّما یَطلُبون “
اینا منو میخوان ،اینا با
من کار دارن “و لو قد أصابونی لَهَوا عن طلبِ غیرى “ اگه اینا به من برسن
کاری با شما ندارن برید

 

اول
یه نفربلند شد،گفت برا چی این کارو بکنیم ؟! برا اینکه بعد از تو زنده بمونیم ؟! سید
میگه ؛ “وبداهم بذلک القول عباس بن علی

اول
برادرش بلند شد … دونه دونه اصحابش بلند شدند یکی یکی اعلام وفاداری کرد
*

 

خدا
مرا به فراق تو مبتلا نکند

خدا
هر آنچه کند از توام جدانکند

منو
زکوی تورفتن زهی خیال محال

که دام
زلف توهرگزمرا رها نکند

 

*یکی
از اونایی که شب عاشورا بلند شد مقابل امام حسین صحبت جانانه کرد،همین سعید بن عبدالله
بود… که امام زمان درناحیه مقدسه بهش سلام داده… آقا فرموده :“السلام علی
سعد بن عبدالله الحنفی “
سلام برسعید بن عبدالله… ” القائِلِ لِلحُسَینِ
وقَد أذِنَ لَهُ فِی الانصِراف”
همون کسی که امام حسین بهش اجازه ی برگشت داد،گفت:“لا
وَاللّهِ لا نُخَلّیکَ …”
به خدا قسم دست ازت برنمیدارم “حَتّى یَعلَمَ
اللّهُ أنّا قَد حَفِظنا غَیبَهَ رَسولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ فیکَ…”
تا
خدا بدونه ما در غیاب پیغمبرش از تو پاسداری کردیم “وَاللّهِ لَو أعلَمُ أنّی
اقتَلُ ثُمَّ احیى ثُمَّ احَرُقُ ثُمَّ اُذْرى”
حسین جان اگر منو
۷۰بار(گفت:) ویُفعَلُ بی ذلِکَ
سَبعینَ مَرَّهً…”
اگر منو
۷۰بار
بکشند؛دوباره زنده بشم؛دوباره زنده زنده بسوزانند
۷۰بار با من این کار رو بکنند…
ما فارَقتُکَ”
من از تو جدا نمیشم “حَتّى ألقى حِمامی دونَکَ” تا در
راه تو مرگ رو ملاقات کنم ” وکَیفَ لا أفعَلُ ذلِکَ…”و
چرا این کارو نکنم؟! “وإنَّما هِیَ مَوتَهٌ أو قَتلَهٌ
واحِدَهٌ
…”

 این یه مردنه،یه کشته شدنه(بیشتر
که نیست!) “ثُمَّ هِیَ بَعدَهَا الکَرامَهُ الَّتی لَا
انقِضاءَ لَها أبَدا…”
بعدش یه کرامت پایان ناپذیره
.

*امام
زمان میدونید چه میفرمایند در ناحیه مقدسه؟!* “حَشَرَنَا
اللّهُ مَعَکُم فِی المُستَشهَدینَ”
خدا ما رو با شما بین شهیدا محشور کنه.
“ورَزَقَنا مُرافَقَتَکُم فی أعلى عِلِّیّین….”خدا
همراهی و هم صحبتی شما رو روزی ما کنه خوش به حالت سعید! معلومه که حرفات خیلی دل امام
زمان رو تسکین داده،بعد این همه سال هنوز امام زمان با حرفات آروم میشه.خوش به حالت!
یعنی میشه وقتی هم امام زمان یاد ما می افته دلش آروم بشه؟
!…

 

شب عاشوراست،همه
دارن این حرفا رو میزنن،زنا و بچه ها تو خیمه ها نشستن، زینب داره میشنوه، سُکینه داره
میشنوه، شاید فردا شبش رقیه یاد حرفای دیشب اصحاب می افته؛

با خودش
میگه: آی سعید! یه شب دیگه ای کاش پیش ما میموندی… سعید نبودی ببینی با بابای ما
چه کار کردن… سعید نبودی ببینی چی به سر ما اومد… ظهر عاشورا شد… خیلی از اصحاب،شهید
شده بودند، دشمن هنوز منتظر یه نفر بود… وقت نماز ظهر شد *قربون نماز خوندنت آقا
…*

 

خوارزمی
میگه: “قالَ الحُسَینُ علیه السلام لِزُهیرِ بنِ القَینِ
وسَعیدِ بنِ عَبدِ اللّهِ: تَقَدَّما أمامی”
آقا خودش به زهیر بن قین و
سعیدبن عبدالله میفرمایند:بیاید جلوی اصحاب؛میخوام نماز بخونم. *خوش به حال این شهدا…*
اومدن مقابل امام حسین ایستادند
.

فَتَقَدَّما أمامَهُ فی نَحوٍ مِن
نِصفِ أصحابِهِ
..”

 

زهیر
و سعید با نصف دیگه اصحاب جلو امام ایستادند که سایرین نماز بخونند. “حَتّى صَلّى بِهِم صَلاهَ الخَوفِ…”راوی میگه
:

أنَّ سَعیدَ بنَ عَبدِ اللّهِ الحَنَفِیَّ
تَقَدَّمَ أمامَ الحُسَینِ علیه السلام”
سعیدبن
عبدالله مقابل امام حسین علیه السلام ایستاده بود” فَاستَهدَفَ
لَهُ یَرمونَهُ بِالنَّبلِ…”
خودش رو هدف تیر و نیزه هایی پرتاب میکردند،
قرار میداد.*این جمله رو یادت بمونه
*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.