سلام ای نگاهت جواب سلامم
رضا جان تو آقایی و من غلامم
دلم تحت فرمان نور وجودت
همه تار و پودم شده تار و پودت
رضا جان رضا جان رضا جان رضا جان
چو نام شریف رضا را بگویم
به پروردگارم تقرب بجویم
تویی سوز و آهم تو را د رپناهم
بفرما به جان جوادت نگاهم
نگاهی که جن را به پایان رساند
شهیدم کند برلقایت رساند
من آهوی سرگشته این دیارم
که باشد رضا صاحب اختیارم
رضا کعبه من رضا قبله من رضا مروه من رضا مکه من
رضا کنه دینم رضا ماه وتیلم امام رئوفم امینم معینم
شنیدم سفارش کردی تو ما را نمک گیر ارباب کردی
شنیدم به در و بلاها مبتلایی
یقینا شب جمعه ها کربلایی
حسین…
شنیدم پلک تو زخم از بکا شد
دوچشمت فرات از غم کربلا شد
چو آن خواهری که شنیده اخی
چو آن مادری صدا زد بنیّ
همه راه مقتل به زینب بگیرم
ره فاطمه در دل شب بگیرم
امان از دمی که حرم غرق غم بود
که از مقتل خون عبور حرم بود
امان از هجوم بلای زمانه
زکعبه نی و ضربه تازیانه