ترک روی لبش رو نمی انداخت به آب
غم چندین لب تاول زده وادارش کرد
سکینه مشک رو گرفت دستش اومد جلو عمو… عمو یعنی میشه سقای ما تو باشی و بچه از تشنگی دارن تو خیمه می لرزن
ای امان..
به خدا قسم روضه عباس اینه روضه عباس دست چپ و راست نیست .فرق شکافته نیست چشم خون آلوده نیست ،اینه روضه.
آبرو در خطر و …
آبرو در خطرو مشک به دندانش بود
تیر نامرد به یک طفل بدهکارش کرد
سر درهم شده را بر سر نیزه بستند
شاعرش گفت ولی به جدت اشتباه گفت سر رو نبستند
آه
چون اختران عشق ز هرسو به نیزه شد
دانی چگونه آن سر مه رو به نیزه شد
از بس شکاف زخم عمودش عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد
چی اومده سرت برادر
چرا رو خاکایی دلاور
چرا شکسته طاق ابروت
خدا کنه نبینه خواهر
تو صحرا پیچیده ناله مادرم
میدونم خودم کردم ..یه چیزی خوندم دیگه چیزی نمیشه خوند
تنها سری بود …..
هرچی رو نیزه سوارش کردند دیدن نیزه از اون طرف…..