عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی روضه خوانی برای اهل بیت علیهم السلام شریک باشند و ما را جهت تامین هزینه های جاری سایت، تایپ مجالس روضه و... یاری فرمایند می توانند از طریق آیکونهای ذیل اقدام نمایند.

شهادت در خرابه/ مقتل

در کامل بهائى(۱) از حاویه(۲) نقل کرده که زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى حال مردانى که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى داشتند، و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است بازمى آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهارساله، شبى از خواب بیدار شد گفت: پدر من حسین علیه السّلام کجا است؟ این ساعت او را به خواب دیدم، سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست.
 
یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحّص کرد، خبر بردند که حال چنین است. آن لعین در حال گفت که: بروند و سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند، پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند.
پرسید این چیست؟
گفتند: سر پدر تو است.
آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
نقل مبسوط تر دیگر
و بعضى این خبر را به وجه ابسط نقل کرده اند:(۳)
آن سر مقدس را در زیر سرپوشى قرار داده در مقابل او نهادند.
کودک پرسید: این چیست؟

گفتند: سر پدرت حسین(علیه السلام) است.
دختر امام حسین(علیه السلام) سرپوش را برداشت و چون چشمش به سر مبارک پدر افتاد ناله اى از دل کشید و بیتاب شد و گفت: اى پدر! چه کسى تو را به خونت زنگین کرد؟!
چه کسى رگ‌هاى تو را برید؟! اى پدر! چه کسى مرا در کودکى یتیم کرد؟! اى پدر! بعد از تو به چه کسى دل ببندم؟! چه کسى یتیم تو را بزرگ خواهد کرد؟! اى پدر! انیس این زنان و اسیران کیست؟! اى کاش من فدایت شده بودم! اى کاش من نابینا شده بودم! اى کاش من در خاک آرمیده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمى‌دیدم!
آنگاه لب کوچک خود را بر لب‌هاى پدر نهاد و گریه شدیدى کرد و از هوش رفت! هر چه تلاش کردند، به هوش نیامد، و این عزیز حسین(علیه السلام) در شام به شهادت رسید. (۴)
لازم به ذکر است که نام حضرت رقیه(س) در این کتاب های تاریخی تصریح و در برخی نیز به ماجرای شهادتش اشاره شده است:
لهوف سید ابن طاووس،۱۴۱- معال بستین،ج۲،ص۱۶۱، منتخب تریهی ودعوه الحسنیۀ آیت الله آقا شیخ محمد باقر بهاری- ریاحین الشریعۀ محلاتی ج۳،ص۳۰۹-منتخب التواریخ ملا هاشم خراسانی ص۲۹۸

و کان  للحسین  علیه  السلام  بنت  صغیره لها أربع  سنین  قامت  لیله من  منامها و قالت : أین  أبی  الحسین  علیه  السلام  فإنی  رأیته  الساعه فی  المنام  مضطربا شدیدا. فلما سمعن  النسوه ذلک  بکین  و بکى  معهن  سائر الأطفال  و ارتفع  العویل ، فانتبه  یزید من  نومه  و قال : ما الخبر؟ ففحصوا عن  الواقعه و قصوها علیه ، فأمر بأن  یذهبوا برأس  أبیها إلیها فأتوا بالرأس  الشریف  و جعلوه  فی  حجرها، فقالت : ما هذا؟ قالوا: رأس  أبیک . ففزعت  الصبیه و صاحت  فمرضت  و توفیت  فی  أیامها بالشام(۵).
و روی هذا الخبر فی بعض التألیفات بوجه أبسط و فیه: فجاؤوا بالرأس الشریف إلیها مغطى بمندیل دیبقی، فوضع بین یدیها و کشف الغطاء عنه فقالت:
ما هذا الرأس؟ قالوا: إنه رأس أبیک. فرفعته من الطست حاضنه له و هی تقول: یا أبتاه من ذا الذی خضبک بدمائک، یا أبتاه من ذا الذی قطع وریدیک، یا أبتاه من ذا الذی أیتمنی على صغر سنی، یا أبتاه من بقی بعدک نرجوه، یا أبتاه من للیتیمه حتى تکبر- و ذکر لها من هذه الکلمات إلى أن قال:- ثم إنها وضعت فمها على فمه الشریف و بکت بکاء شدیدا حتى غشی علیها، فلما حرکوها فإذا هی قد فارقت روحها الدنیا. فلما رأى أهل البیت ما جرى علیها أعلوا بالبکاء و استجدوا العزاء، و کل من حضر من أهل دمشق فلم یر ذلک الیوم الا باک و باکیه. انتهى(۶).- نفس المهموم، الشیخ عباس القمی،۴۱۶-


پی نوشت::
۱.  کامل بهائى، ج ۲، ص ۱۷۹.
۲.  الحاویه تألیف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى از دانشوران اهل سنت است. نک: فوائد الرضویه، ص ۱۱۲.
۳. و نیز نک: منتخب طریحى، ج ۱، ص ۱۴۱؛ کامل بهائى، ج ۲، ص ۱۷۹؛ نفس المهموم، ص ۴۵؛ الدمعه الساکبه، ج ۵، ص ۱۴۱.
۴. نفس المهموم ۴۵۶؛ الدمعه الساکبه ۵/۱۴۱.
۵. کامل بهائى، ج ۲، ص ۱۷۹.
۶. کامل بهائى، ج ۲، ص ۱۷۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.